فریدمان الکساندر

دانشنامه آزاد فارسی

فِریدْمان، اَلِکْسانْدْر (۱۸۸۸ـ۱۹۲۵)(Friedman, Aleksandr)
ریاضی دان و کیهان شناس روس. در ایجاد نظریه هایی دربارۀ عالم در حال انبساط سهم اساسی داشت. مهم ترین کار او در زمینۀ اخترشناسی، رهیافت مستقل و بدیع اش برای حل معادلات میدانِ آلبرت اینشتین در نظریۀ نسبیت عام بود. اینشتین راه حلی ایستا برای این معادلات ارائه کرد که به عالمی بسته مربوط می شود. فریدمان چندین راه حل به دست آورد که همۀ آن ها حاکی از فضا و زمانی همسانگرد (یکنواختی در همۀ نقاط و از هر جهت) بود، اما چگالی میانگین، و شعاع عالم با زمان تغییر می کرد که نشانۀ انبساط یا انقباض عالم است. در سن پترزبورگ زاده شد و همان جا تحصیل کرد. در آن جا به دانشکدۀ ریاضی رفت. از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰، استاد مکانیک نظری دانشگاه پِرم بود، اما در ۱۹۲۰ به سن پترزبورگ بازگشت و پژوهش های فرهنگستان علوم را رهبری کرد. نخستین پژوهش هایش در زمینه های زمین مغناطیس، هیدرومکانیک، و در رأس همۀ آن ها هواشناسی نظری بود.

پیشنهاد کاربران

نام ولادیمیر از دو واژه ساخته شده است ؛ یکی به زبان عربی و دیگری فارسی . ولاد به معنای ولادت یا تولد می باشد و میر به معنای مردن. حرف ی در وسط نشانه صفت است و هم به ولاد تعلق دارد و هم به میر . لذا نام ولادی میر به معنای مشمول حال تولد و مرگ بودن می باشد. بر اساس منطق صِوَری و سه پایه ای ارسطو : انسان موجودی میراست ؛ ولادیمیر یک انسان می باشد ؛ لذا حتما خواهد مرد. اما بر اساس منطق صِوَری و سه پایه ای این حقیر : انسان موجودی تولد یافتنی است ؛ ولادیمیر یک انسان می باشد ؛ لذا حتما دوباره متولد خواهد شد . نتیجه کلی اینکه زنجیره تولد و مرگ ولادی میر فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض یا دم و بازم می تواند امکان پذیر و مقدور و میّسر و حقیقت داشته باشد و نه از راه و طریقی دیگر. نام یونانی Alexandero در اصل و ریشه به معنای خدای خنده رو بوده است. سه حرف اول این نام یعنی Ale با تلفظ اله یا اَلی هیچ چیز دیگری نبوده است غیر از نام خداوند به زبان آرامی.
...
[مشاهده متن کامل]

پس از این مقدمه کوتاه بر اساس بینش و باور فردی این این حقیر فضا زمان در حال انبساط نمی باشد بلکه محتوای کیهان یا جهان. زیرا اگر فضا زمان در حال انبساط باشد، آنگاه کهکشان ها نه تنها با سرعت شتابدار از مرکز و از همدیگر در حال گریز و دور شدن می بودند بلکه حجم هرکدام از آنها هم می بایست با سرعت شتابدار افزایش می یافت ، در صورتی که حجم کهکشان ها در حال انقباض می باشند و هرکدام در پایان عمر کهکشانی خویش به سیاه چاله های عظیم و غول پیکر و تک و تنها و منزوی تبدیل می شوند و با آغار فاز انقباض هرکدام روی مدار های مارپیچی با سرعت شتابدار بسوی مرکز جهان یا کیهان روان خواهند . برای نمایش نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی در مقابل چشم دانش آموزان شاید مفید تر باشد که از دو باد کنک تو در تو استفاده شود. باد کنک بیرونی یک بار باد می شود و حجم آن در طول آزمایش ثابت نگاه داشته می شود به عنوان ظرف نگهدارنده محتوا و باد کنک درونی در مرکز قرار می گیرد و روی سطح آن با ماژیک نقش کهکشان ها و منظومه ها رسم می شود و نقش محتوا را بازی می کند و آزمایشگر می تواند آنرا بار ها و بارها باد کند و باد آنرا خالی نماید. حجم باد کنک درونی حداکثر فقط به اندازه حجم باد کنک بیرونی می تواند افزایش یابد و نه بیشتر. نتیجه اینکه یکی از سه تاریخچه احتمالی پیشنهاد شده توسط الکساندر ولادیمیر فریدمان در مورد سرنوشت جهان یعنی انبساط دائمی در اینجا منتفی و کان لم یکن اعلام می گردد. یکی دیگر از دو حالت یا دو تاریخچه احتمالی و یا دو سرنوشت باقی مانده که هرکدام ۵۰ در صد ( یعنی هرکدام یک نیم ) می توانند حقیقت داشته باشند، یعنی انبساط تا یک حد معین و رسیدن به حالت سکون و پایداری ، به شکل زیر منتفی و کان لم یکن اعلام میگردد : دور ترین کهکشانها یک روزی در آینده های دور دست که تا آن زمان به سیاه چاله های عظیم و هولناک که مشاهده آنها بر ستون فقرات شجاع ترین منجمین و کیهان شناسان لرزه خواهد انداخت ، تبدیل خواهند گردید و با برخورد به کف یا سقف جهان بر اثر اصل علمی ضربه و ضد ضربه نخواهند توانست سر جای خود ساکن بمانند بلکه بسوی مرکز باز خواهند گشت و آنهم علاوه بر اصل بالا شاید به علت گیج شدن بر اثر در یافت ضربه متاقبل از طرف محیط مسدود و نفوذ ناپدیر کیهان یا جهان . شاید محیط جهان با زبان بیزبانی به هرکدام از آن گاو های عظیم الجثه یا غول پیکر بیزونی سیاه چرده و شاخ زن پس از وارد کردن هر ضربه ای بطور غیر مستقیم بگوید که از راهی که آمده است در طول همان راه به چراه گاه اولیه خویش باز گردد. نتیجه کلی اینکه از سه تاریخچه احتمالی پیشنهاد شده فقط یکی باقی می ماند و می تواند ۱۰۰ در صد حقیقت علمی داشته باشد و آن عبارت است از نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و زنجیره بسیار طولانی وقوع مه بانگ های متوالی که هرکدام از حلقه ها از هفت مه بانگ آفریده شده اند و آنهم با مراتب و درجات مختلف تکاملی و فراوان بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال در طول راه و سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد و آنهم بطور یکسان و برابر در محتوای هرکدام از جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار و آنهم نه مبداء و معاد تاریک و ابهامی و اوهامی دینی بلکه مبداء و معاد روشن و حقیقی علمی.

نام خانوادگی Friedmann با تلفظ فریدمان به زبان آلمانی به معنای مرد صلح می باشد در مقایسه با نام خانوادگی پوتین که به معنای چکمه یا کفش رزمی و جنگی ست. این نام خانوادگی به احتمال قوی و قریب به یقین از کلمه
...
[مشاهده متن کامل]
فارسی توپین از طریق جابجایی حروف ت و پ آفریده شده است. کلمه توپین فارسی به افرادی اتلاق می شده و می شود که مثل خمپاره یا گلوله های توپ و تانگ قابل شلیک و انفجار و تخریب گر باشند درست مثل متعصبین آئینی و دینی و مذهبی و آتئیستی. کمونیزم از دیدگاه مارکس و انگلس به معنای آتئیزم یا خدا ناباوری نبوده است بلکه به معنای باور به خدای مادی در رقابت و مقابله با خدای روحی هگل. حقیقت برتر این است که خداوند متعال به یک سهم مساوی و برابر هم روحی ست و هم مادی. اما بخش محض و غیبی وی در هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر شش برابر بخش واقعی و عینی و شهودی وی می باشد، نه یک ذره بیشتر و نه یک ذره کمتر. مهمترین نکته این است که محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها برای انجام عمل نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط انقباض و یا دم و بازدم و متعاقب آن وقوع مه بانگ های متوالی به هیچگونه نیروی جاذبه و دافعه نیازی ندارند. نیرو های جاذبه و دافعه فقط ابزار های ریاضی - فیزیکی اند در شرح و توضیح این مکانیزم خودکار کیهانی. در لحظه ای که محتوای کل کیهان در مرکز آن بطور کامل فشرده و متراکم و بسیار داغ و چگال و سنگین بوده است، آن نقطه نقش رفیع ترین قله را بازی کرده است و محیط کیهان یا جهان نقش عمیق ترین دامنه را . با آغاز فاز انقباض مجدد، نقش های محیط و مرکز با همدیگر عوض و یا معکوس می گردند. لذا نوسانات انبساط و انقباض از طریق سقوط آزاد جرم و انرژی با سرعت شتابدار همیشه از بلندی بسوی پستی صورت می گیرد و آنهم سقوط آزاد و چرخشی در اطراف محور هندسی و عمودی. تکینگی فیزیکی اولیه در مرکز کیهان قبل از سقوط و انبساط و وقوع مه بانگ در سر جای خود ساکن نبوده است بلکه دارای یک حرکت چرخشی در اطراف محور ناچیز خود با فرکانس یا بسامدی برابر با معکوس زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ هرتز یا بار بر ثانیه. ریشه کلیه حرکت های چرخشی و انتقالی موجود در کیهان سرچشمه های خودرا در همان حرکت چرخشی سرسام آور نطفه داغ کیهانی دارند. لذا حرکت بطور کلی در اصل و ریشه از سکون آغاز نگردیده است بلکه از خود حرکت.

این حقیر به عنوان یک فرد عادی و نه متخصص یا کارشناس بر این بینش و باورم که زمان و مکان نیوتن از یک طرف و زمانمکان نسبی انشتاین از طرف دیگر هرکدام به تنهایی فقط یک چهارم و روی همدیگر نیمی از حقیقت جهان فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گم شده عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی. پدیده های بیزمانی و بیمکانی که از دیدگاه دین و الاهیات و کلام و حکمت و عرفان دینی از صفات خداوند متعال محسوب می شوند، برخلاف نام و ظاهر لفظی مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان نبوده و نیستند بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز زمان و مکان با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس همدیگر. لذا عنوان کتاب الکساندر فریدمن به شکل " دنیا به مثابه زمان و مکان " صرف نظر از محتوای علمی آن فقط یک چهارم حقیقت دارد و عنوان صحیح و حقیقی می توانست به شکل زیر باشد : دنیا به مثابه زمان و مکان و بیزمانی و بیمکانی روی همدیگر هردو هم مطلق و هم نسبی . طبق بینش و باور عام این حقیر و بر خلاف بینش و باور ادیان نه تنها بیزمانی و بیمکانی بلکه زمان و مکان هم به یک سهم مساوی و برابر با آنها از ابعاد خداوند متعال می باشند و آنهم به این دلیل و علت ساده و بدیهی که خداوند متعال موجودی ست لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت و لذا هیچ چیز و هیچ کس دیگری چه واقعی و عینی و خواه محض و غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. داستان های افسانه وار دینی در مورد وجود و حکمت و قدرت و علم و کار خداوند متعال باعث شده است که بخشی از انسان خود خدا را هم افسانه به پندارد. جمله معروف انشتاین در باره اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و بر اساس آن، حرکت نامعین و احتمالی طبیعت بسوی آینده در تئوری کوانتمی یا مکانیک ذرات و امواج به شکل : پیر مرد ( der Alte با تلفظ دِر آلته ) تاس نمی اندازد ، به این معناست که خداوند متعال قبل از آفرینش جهان های موازی و مساوی و بیشمار ، تصمیمات خودرا یک بار برای همیشه از پیش با علم و قدرت و آگاهی و قاطعیت و اطمینان و یقین مطلق گرفته و بر طرح مطلق آفرینش مُهر و موم قضا و قدر نهاده است و پس از آن بطور جاودانه در تصمیمات اولیه خویش هیچگونه تجدید نظری صورت نخواهد داد و در کار خود هیچگونه دخالت دیگری نخواهد نمود. معنای این سخن به بیانی دیگر این است که سرنوشت حرکت و تغییر و تحول و تکامل و مسیر حرکت محتوای هر کدام از جهان ها از پیش با قاطعیت و اطمینان و یقین مطلق تعیین گردیده است و هیچگونه خلل و لغزش و کج روی از مسیر حرکت آنها بسوی آینده رُخ نخواهد داد و برخلاف باور و بینش بعضی از متفکرین و اندیشمندان دینی، بنیاد هرکدام از جهان ها بر ناپایداری استوار نمی باشد بلکه بر پایداری مطلق. لذا هیچکدام از آئین ها و ادیان و مذاهب مختلف و گوناگون مالک و صاحب و وارث بر حق مفهوم یا کلمه خدا و اعتقاد و باور و ایمان و امید انسان به خداوند متعال نبوده و نمی باشند. کلمه خدا و معنای آن به تک تک افراد انسانی از زمان پیدایش روی کره زمین تاکنون و تا پایان انقراض انسان در منظومه شمسی به یک سهم مساوی و برابر و بدون هیچگونه استثناء و تبعیضی تعلق دارد و نه به سران واتیکان و اورشلیم و مکه و مدینه و یا سران آئینی و دینی و مذهبی در جا ها و مکان ها و زمان های دیگر. در زمینه حقیقت داشتن زوجی بودن زمان و مکان و بیزمانی و بیمکانی و مطلق و نسبی بودن آنها بر روی همدیگر ، بیان یک نکته شاید مثل قطب نما جهت یاب و راهنما باشد و آن اینکه هر کدام از کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار نه تنها دارای محتوای قابل انبساط و انقباض بلکه دارای ظرف نگهدارنده محتوا هم می باشند و از بیرون و از زاویه دید کبوتران آزادی بر فراز بیکرانی و بینهایت بر محیط جهان ها نظم و سکون مطلق حکمفرماست و فقط محتوای هرکدام از آنها بطور یکسان و برابر مشمول حال حرکت و تغییر و تحول و تکامل و گذر زمان می باشند. در درس فیزیک معمولا برای فهم و درک پدیده جاذبه توسط دانش آموزان و دانشجویان از دیدگاه انشتاین از یک پارچه استفاده می کنند و چهار گوشه آنرا می گیرند و یک توپ روی آن قرار میدهند و جرم و سنگینی آن توپ باعث گود شدن پارچه می شود و دبیران و استاتید محترم رشته فیزیک به شاگردان می گویند که جرم و انرژی پتانسیل نهفته در آن توپ، زمانمکان انشتاین را در اطراف خود خم نموده است. اما در اصل و در حقیقت ، آن پارچه تمثیلی چیز دیگری نیست غیر از فضای هندسی سه بعدی که عبارت است از مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر که بطور مطلق پیوسته و از خاصیت الاستیسیتی برخوردار است و خمیر مایه ساختاری آن توپ نیمی از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و نیمی دیگر از ذرات چهار بعدی بیزمانی و بیمکانی نسبی هر کدام در ابعاد پلانک آفریده شده اند. طول لحظه جاودانه حال یعنی نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق هردو با بُعد زمانی پلانک به عنوان بعد چهارم فضای هندسی سه بعدی در بطن آن پارچه و در کنار آن جرم و بر اثر نزدیکی به آن ، کشیده نمی شود بلکه فرکانس یا بسامد نوسان آن کاهش می یابد و متعاقب آن طول موج نوسان بلند تر می گردد و به اصطلاح بسوی قرمز منتقل می شود. این کاهش فرکانس و افزایش طول موج نوسان در وجود مشاهده گر این احساس را ایحاد می کند که گویا در اطراف آن جرم طول خود زمان کشیده می شود و به همین دلیل ساعت ها در آنجا کند کار می کنند و زمان دیر می گذرد. این یک فریب است و حقیقت ندارد. حقیقت این است که طول لحظه حال بطور مطلق ثابت باقی می ماند و از آنجائیکه لحظه حال یک نوسانگر است و قطبین آن یکی زمان مطلق و دیگری بیزمانی مطلق است، لذا فقط مقدار فرکانس یا بسامد و طول موج نوسان آن بر اثر نزدیکی و دوری از جرم و انرژی کاهش یا افزایش می یابند و نه طول آن. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
...
[مشاهده متن کامل]

یک دانشمند و یک صنعت گر و یک هنرمند در زمینه شناخت حقایق و خداوند متعال به هدف بسیار نزدیک ترند اند تا یک دیندار یا یک الاهی دان یا یک متکلم و مفسر محتوای کتب دینی یا یک حکیم و عارف و صوفی دینی و یا یک فیلسوف آزاد اندیش و آنهم به این دلیل و علت بدیهی و ساده که واقعیت عینی و بطور کلی طبیعت یا کیهان هیچ چیز دیگری نیست غیر از خود خداوند متعال البته در قالب کیهان های موازی و مساوی و بیشمار .

بپرس