فریدالدین مسعود ابن جمال الدین سلیمان ابن قاضی شعیب ( ۱۱۷۳–۱۲۶۶ میلادی ) معروف به خواجه فریدالدین گَنْجِ شِکر، یا شکر گنج، ملقب به شیخ العالم، شیخ المشایخ، قطب الموحدین، مشکل گشا، قاضی الحاجات، مولانا شکربار و بابا از عارفان پرآوازه سده ۷ ق/۱۳ م در شبه قارهٔ هند و از بزرگان اهل تصوف و سلسله چشتیه است که برای تحکیم و تثبیت این طریقت مسافرت های بسیار کرد و سختی های زیادی کشید.
... [مشاهده متن کامل]
بابا فریدالدین ازجمله اقطاب بزرگ صوفیان به شمار می رود که مورد تکریم عام و خاص بوده و امرا و سلاطین به دیدارش می شتافتند. شهرت او از شبه قاره نیز گذشت و در مصر نیز مریدانی داشت. امیر تیمور در مسیر فتوحات خویش، چون به اجودهن رسید، به احترام شیخ، مردم را امان داد. در روزگارگورکانیان هند نیز اجودهن و اعقاب شیخ را سخت گرامی می داشتند. امروز نیز آرامگاه او مورد احترام مردم اعم از مسلمان و هندوست. تذکره نویسان و شاعران در ستایش او سخن ها گفته و به وی کرامات و کارهای خارق العاده ای نسبت داده اند. از او آثار زیادی بجا مانده ازجمله کتاب های فواید السالکین و اسرارالاولیا. وی همچنین اشعار دلنشینی سروده است.
نام اصلی او مسعود بود و در ۵۶۹ ق/۱۱۷۳ م در قصبه کهتوال در حوالی مُلتان چشم به جهان گشود. برخی سال تولد او را ۵۸۴ ق نوشته اند که این نظر با توجه به سال درگذشت و سن او درست نمی نماید.
جد شیخ فریدالدین به نام قاضی شعیب در اواخر قرن ۶ق، و به قولی در حمله مغول همراه با خانواده خویش به لاهور آمد و قاضی قصبه قسور شد، و پس از چندی به کهتوال رفت و در آنجا هم به قضا پرداخت. یکی از پسران او به نام جمال الدین، یا کمال الدین سلیمان در همان جا ازدواج کرد و صاحب ۳ پسر شد که فریدالدین مسعود شکر گنج دومی آن هاست.
یکی از اجداد فریدالدین به نام فرخ شاه حکومت کابل را در دست داشته است. مطابق بعضی روایات که افسانه آمیز می نماید فرخ شاه را از اعقاب ابراهیم ادهم، و از آن طریق منسوب به خلیفه دوم، عمر بن خطاب، دانسته و به همین جهت بابافرید را «فاروقی» هم خوانده اند.
فریدالدین مسعود در اوایل جوانی به عبادت و ریاضت مشغول گشت و بعدازآن برای تحصیل علوم ظاهری و باطنی وارد ملتان شد که در آن زمان مرکز تمدن و فرهنگ اسلامی بود؛ و به خواجه قطب الدین بختیار کاکی ( د ۶۳۴ق ) ، یکی از اقطاب چشتیه دست ارادت داد. پس از مدتی به دنبال مرشدش خواجه قطب الدین، رهسپار دهلی شد و پس از آن به شهر هانسی رفت، زیرا مایل بود زندگی مستور و مخفی داشته باشد و از مردم و قیل وقال آن ها به دور باشد؛ بنابراین تا زمان فوت مرشدش خواجه کاکی، در شهر هانسی سکونت داشت و سپس به دهلی آمد خرقه و عصا و نعلین خواجه به او سپرده شد. بزودی به هانسی برگشت و پس از آن به شهر اجودهن رفت و تا آخر عمر در این شهر ماند در همان جا وفات یافت.




... [مشاهده متن کامل]
بابا فریدالدین ازجمله اقطاب بزرگ صوفیان به شمار می رود که مورد تکریم عام و خاص بوده و امرا و سلاطین به دیدارش می شتافتند. شهرت او از شبه قاره نیز گذشت و در مصر نیز مریدانی داشت. امیر تیمور در مسیر فتوحات خویش، چون به اجودهن رسید، به احترام شیخ، مردم را امان داد. در روزگارگورکانیان هند نیز اجودهن و اعقاب شیخ را سخت گرامی می داشتند. امروز نیز آرامگاه او مورد احترام مردم اعم از مسلمان و هندوست. تذکره نویسان و شاعران در ستایش او سخن ها گفته و به وی کرامات و کارهای خارق العاده ای نسبت داده اند. از او آثار زیادی بجا مانده ازجمله کتاب های فواید السالکین و اسرارالاولیا. وی همچنین اشعار دلنشینی سروده است.
نام اصلی او مسعود بود و در ۵۶۹ ق/۱۱۷۳ م در قصبه کهتوال در حوالی مُلتان چشم به جهان گشود. برخی سال تولد او را ۵۸۴ ق نوشته اند که این نظر با توجه به سال درگذشت و سن او درست نمی نماید.
جد شیخ فریدالدین به نام قاضی شعیب در اواخر قرن ۶ق، و به قولی در حمله مغول همراه با خانواده خویش به لاهور آمد و قاضی قصبه قسور شد، و پس از چندی به کهتوال رفت و در آنجا هم به قضا پرداخت. یکی از پسران او به نام جمال الدین، یا کمال الدین سلیمان در همان جا ازدواج کرد و صاحب ۳ پسر شد که فریدالدین مسعود شکر گنج دومی آن هاست.
یکی از اجداد فریدالدین به نام فرخ شاه حکومت کابل را در دست داشته است. مطابق بعضی روایات که افسانه آمیز می نماید فرخ شاه را از اعقاب ابراهیم ادهم، و از آن طریق منسوب به خلیفه دوم، عمر بن خطاب، دانسته و به همین جهت بابافرید را «فاروقی» هم خوانده اند.
فریدالدین مسعود در اوایل جوانی به عبادت و ریاضت مشغول گشت و بعدازآن برای تحصیل علوم ظاهری و باطنی وارد ملتان شد که در آن زمان مرکز تمدن و فرهنگ اسلامی بود؛ و به خواجه قطب الدین بختیار کاکی ( د ۶۳۴ق ) ، یکی از اقطاب چشتیه دست ارادت داد. پس از مدتی به دنبال مرشدش خواجه قطب الدین، رهسپار دهلی شد و پس از آن به شهر هانسی رفت، زیرا مایل بود زندگی مستور و مخفی داشته باشد و از مردم و قیل وقال آن ها به دور باشد؛ بنابراین تا زمان فوت مرشدش خواجه کاکی، در شهر هانسی سکونت داشت و سپس به دهلی آمد خرقه و عصا و نعلین خواجه به او سپرده شد. بزودی به هانسی برگشت و پس از آن به شهر اجودهن رفت و تا آخر عمر در این شهر ماند در همان جا وفات یافت.



