فریادشنیدن. [ ف َرْ ش َ / ش ِ دَ ] ( مص مرکب ) فریادرسی. بفریاد رسیدن. بفریاد کسی گوش دادن : فریاد کنم ز جان ناشادفریاد که نشنوی تو فریاد.امیرخسرو.پرسی از حال دلم چون نشنوی فریاد من حال دل چون پرسی از من هر زمان چون نشنوی.خاقانی.