فریاد جستن

لغت نامه دهخدا

فریاد جستن. [ ف َرْ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) استغاثه کردن. دادخواستن. تظلم. دادخواهی. ( یادداشت مؤلف ) :
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
بر ایشان ببخشود یزدان کرکر ( ؟ )
دقیقی.
از او فریاد جست و عذرها خواست. ( مجمل التواریخ و القصص ). رجوع به فریاد شود.

فرهنگ فارسی

استغاثه کردن و داد خواستن داد خواهی.

پیشنهاد کاربران

بپرس