فرکن. [ ف َ ک َ ] ( اِ ) کاریز آب بود. ( اسدی ). جویی را گویند که نو احداث کرده باشند وآب در آن تازه جاری شده باشد. ( برهان ) : دو فرکن است روان از دو دیده بر دو رخم رخم ز رفتن فرکن به جملگی فرکند.
خسروانی.
|| زمینی که به صدمه سیل کنده شده و جابه جا آب ایستاده باشد. || چیزی که به سبب طول مدت از هم فروریخته و پوسیده باشد. ( برهان ). رجوع به فرغن و فرکند شود.
فرهنگ معین
(فَ رْ کَ ) (اِ. ) ۱ - زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد. ۲ - جوی آب که تازه احداث شده باشد. ۳ - کاریز آب .
فرهنگ عمید
۱. زمینی که سیل از آن عبور کرده و آن را کنده و گود کرده باشد. ۲. جوی آب. ۳. کاریز. ۴. نقب.