فروگذاری
مترادف فروگذاری: اهمال، ترک، قصور، کوتاهی، مضایقه، مهمل گذاشتن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
سهو، حذف، فروگذاری، غفلت، از قلم افتادگی
مسامحه، لاابالی گری، پشت گوش فراخی، سبکباری، فروگذاری، سرسری، عدم توجه
فروگذاری، سرسری، غفلت، اهمال
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قصور ؛ کوتاهی