لغت نامه دهخدا
- فروگذارکردن . رجوع به مدخل فروگذار کردن شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ترک کردن از دست دادن ۲ - مضایقه کردن کوتاهی کردن .
فرهنگ عمید
* فروگذار کردن: (مصدر لازم ) [مجاز] مضایقه کردن، کوتاهی کردن.
مترادف ها
بی دقت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، فرو گذار، برناس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فروگذار: خودداری کردن، رها کردن، دریغ کردن
از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد.
دشمنان از هیچ ظلمی فرو گذار نکردند.
هر دو یعنی همه ی تلاش و ظلم را به کار بستن.
از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد.
دشمنان از هیچ ظلمی فرو گذار نکردند.
هر دو یعنی همه ی تلاش و ظلم را به کار بستن.