فروچکیدن. [ ف ُ چ َ / چ ِ دَ ] ( مص مرکب ) چکیدن. ریختن : زواله اش چو شدی از کمان گروهه برون ز حلق مرغ بساعت فروچکیدی خون.کسائی.رجوع به چکیدن شود.
واژه ی فروچکیدن یعنی سرازیر شدن. این واژه در کشف المحجوب برابر پارسی افاضه شدن دانسته شده است چون: از افاضت خاطر یعنی فروچکیدن چشمه های خاطر. ( کشف المحجوب66 )+ عکس و لینک