فروپاشی حکومت، فروپاشی دولت، اضمحلال، انقراض یا سقوط، اصطلاح هایی هستند که برای اشاره به شکست کامل نوعی از حکومت در یک کشور مستقل به کار می روند. گاهی فروپاشی به یک دولت درمانده مانند آنچه در سومالی و دههٔ آخر حکومت یوگسلاوی پیش آمد منتهی می گردد. غالباً به محض فروپاشی، فرایند انتقال به دولت یا حکومت جدید به سرعت شکل می گیرد و خدمات اولیه نظیر جمع آوری مالیات، امور دفاعی، پلیس، خدمات مدنی و دادگستری همچنان به کار خود ادامه خواهند داد مانند آنچه پس از شکست آپارتاید در آفریقای جنوبی رخ داد.
... [مشاهده متن کامل]
ممکن است فروپاشی دولت منجر به فروپاشی اقتصادی هم بشود. فروپاشی حکومت الزاماً همراه با ( یا هم معنی ) فروپاشی اجتماعی نیست، چون غالباً فروپاشی اجتماعی مانند آنچه در هنگام سقوط امپراتوری روم غربی پیش آمد، فرایند طولانی تری دارد.
همهٔ تلاش هایی که برای تغییر رژیم صورت می گیرند، سبب فروپاشی دولت نمی شوند. توطئهٔ بابینگتون برای ترور ملکه الیزابت یکم انگلستان، قیام دکابریست های روسیه و عملیات خلیج خوک ها در کوبا همگی شکست خوردند.
نخستین خطر ذاتی دموکراسی از نقطه نظر ارسطو ( ۳۸۴–۳۲۲ پیش از میلاد ) این است که تنازع میان آریستوکرات ها و فقرا در آن غیرقابل اجتناب است و دیگری این که دریچه ای به «شرارت و فساد» می گشاید. هر دو فرایند منتهی به فروپاشی می شوند مگر آنکه کنترل کننده های مستقل و تفکیک قوا به طور واقعی اعمال گردد. پولیبیوس فیلسوف یونان باستان ( ۲۰۰–۱۱۸ پیش از میلاد ) بر این باور بود که همهٔ ملل چرخه ای از انواع وضعیت های حکومتی به ترتیب شامل دموکراسی، الیگارشی، دیکتاتوری، استبداد و فروپاشی را تجربه می کنند.
ابن خلدون ( ۷۳۲–۸۰۸ قمری/۱۳۳۲–۱۴۰۶ میلادی ) نیز نظریه ای در خصوص فروپاشی حکومت ها دارد. او که خود یک «عقل گرای دین مدار» بود مطالعهٔ تاریخ را به «علمی جدید» بدل کرد. از نظر او دودمان ها مکرراً چرخه ای از «پیدایش، سالخوردگی، خودکامگی، تجمل گرایی، بندگی شهوت و تمایل به گسست» را تجربه می کنند. با سالخوردگی حکومت، حس گروه گرایی ( عصبیت ) ناپدید می شود. از این منظر می توان ابن خلدون را تقدیرگرا ( سرنوشت باور ) دانست: «سالخوردگی یک بیماری کشنده است که نمی توان آن را درمان کرد چون چیزی طبیعی است. ». او مشاهده می کرد که دودمان ها سه نسل را تجربه می کنند و سپس توسط یک گروه مهاجم با خصیصه هایی چون «ناآرامی، هوشیاری و شجاعت» مورد حمله قرار می گیرند و همین باعث می شود که دودمان کهنه فرو بپاشد. این مفهوم به نوع دیگری در کتاب مقدس، سِفر خروج، باب ۲۰، آیه پنجم از قول خداوند آمده: «انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند می گیرم». پروفسور جف مولگان جزئیات اندیشهٔ ابن خلدون را بررسی کرده و چرخهٔ او را قبول می کند: «شباهت واضحی میان طول عمر انسان ها و طول عمر گروه های حاکمه وجود دارد. »
... [مشاهده متن کامل]
ممکن است فروپاشی دولت منجر به فروپاشی اقتصادی هم بشود. فروپاشی حکومت الزاماً همراه با ( یا هم معنی ) فروپاشی اجتماعی نیست، چون غالباً فروپاشی اجتماعی مانند آنچه در هنگام سقوط امپراتوری روم غربی پیش آمد، فرایند طولانی تری دارد.
همهٔ تلاش هایی که برای تغییر رژیم صورت می گیرند، سبب فروپاشی دولت نمی شوند. توطئهٔ بابینگتون برای ترور ملکه الیزابت یکم انگلستان، قیام دکابریست های روسیه و عملیات خلیج خوک ها در کوبا همگی شکست خوردند.
نخستین خطر ذاتی دموکراسی از نقطه نظر ارسطو ( ۳۸۴–۳۲۲ پیش از میلاد ) این است که تنازع میان آریستوکرات ها و فقرا در آن غیرقابل اجتناب است و دیگری این که دریچه ای به «شرارت و فساد» می گشاید. هر دو فرایند منتهی به فروپاشی می شوند مگر آنکه کنترل کننده های مستقل و تفکیک قوا به طور واقعی اعمال گردد. پولیبیوس فیلسوف یونان باستان ( ۲۰۰–۱۱۸ پیش از میلاد ) بر این باور بود که همهٔ ملل چرخه ای از انواع وضعیت های حکومتی به ترتیب شامل دموکراسی، الیگارشی، دیکتاتوری، استبداد و فروپاشی را تجربه می کنند.
ابن خلدون ( ۷۳۲–۸۰۸ قمری/۱۳۳۲–۱۴۰۶ میلادی ) نیز نظریه ای در خصوص فروپاشی حکومت ها دارد. او که خود یک «عقل گرای دین مدار» بود مطالعهٔ تاریخ را به «علمی جدید» بدل کرد. از نظر او دودمان ها مکرراً چرخه ای از «پیدایش، سالخوردگی، خودکامگی، تجمل گرایی، بندگی شهوت و تمایل به گسست» را تجربه می کنند. با سالخوردگی حکومت، حس گروه گرایی ( عصبیت ) ناپدید می شود. از این منظر می توان ابن خلدون را تقدیرگرا ( سرنوشت باور ) دانست: «سالخوردگی یک بیماری کشنده است که نمی توان آن را درمان کرد چون چیزی طبیعی است. ». او مشاهده می کرد که دودمان ها سه نسل را تجربه می کنند و سپس توسط یک گروه مهاجم با خصیصه هایی چون «ناآرامی، هوشیاری و شجاعت» مورد حمله قرار می گیرند و همین باعث می شود که دودمان کهنه فرو بپاشد. این مفهوم به نوع دیگری در کتاب مقدس، سِفر خروج، باب ۲۰، آیه پنجم از قول خداوند آمده: «انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند می گیرم». پروفسور جف مولگان جزئیات اندیشهٔ ابن خلدون را بررسی کرده و چرخهٔ او را قبول می کند: «شباهت واضحی میان طول عمر انسان ها و طول عمر گروه های حاکمه وجود دارد. »