فرونشست

مترادف ها

alleviation (اسم)
تخفیف، تسکین، فرونشست

subsidence (اسم)
فرونشست، فروکش، فرونشینی، نشست، فروکشی، تخفیف درد و غیره

پیشنهاد کاربران

بپرس