فرونشانی


معنی انگلیسی:
pacification

فرهنگستان زبان و ادب

{quenching} [فیزیک] پدیده ای که در آن تکانۀ زاویه ای متوسط الکترون براثر میدان الکتریکی شدید کاهش می یابد
{repression , repressing} [زیست شناسی] جلوگیری از رونویسی یا ترجمه در نتیجۀ اتصال فرونشان به ورزگر

مترادف ها

suppression (اسم)
جلوگیری، محو، فرونشانی، توقیف، قمع، موقوف سازی

appeasement (اسم)
دلجویی، تسکین، فرونشانی

assuagement (اسم)
تخفیف، تسکین، فرونشانی، فتور، خمود

فارسی به عربی

مهادنة

پیشنهاد کاربران

بپرس