اگر کشور از من نگیرد فروغ
بگوی ، و مگوی ایچ گونه دروغ.
فردوسی.
فروغ از تو گیرد روان و خردانوشه کسی کو خرد پرورد.
فردوسی.
|| شاد شدن و به چیزی امید بستن : که من زین سخنها نگیرم فروغ
نگردم به هر جای گرد دروغ.
فردوسی.
|| اعتبار یافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : هر آن کس که بسیار گوید دروغ
به نزدیک شاهان نگیرد فروغ.
فردوسی.
رجوع به فروغ شود.