فروستردن. [ ف ُ س ِ ت ُ دَ ] ( مص مرکب ) فروزدودن. پاک کردن. از میان بردن : نه رنگ او تباه کند تربت زمین نه نقش او فروسترد گردش زمان.فرخی.رجوع به ستردن شود.
( مصدر ) پاک کردن زدودن : باد خزان نگر که ز بستان فرو سترد آن نقشهای طرفه و نیکو نگارها . ( شیبانی . گنج سخن ۲۴۱ : ۳ )