فروریخته. [ ف ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) هرچه بر زمین ریخته شده باشد از آب و خون و جز آن. || هدررفته و از میان رفته. رجوع به فروریختن شود.
نابد شدهری خونه شدهویرانریزش کردهریخته شدمیشهریخته شدیال پایبن امدهفروریخته=پهن گشتهچیزی جاندار ریخته شدهبلند و پر پشتریخته شدهCrumpledمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)+ عکس و لینک