فرورفتگی

/foruraftegi/

معنی انگلیسی:
depression, hollow, indentation, socket, valley, well, female, bight

لغت نامه دهخدا

فرورفتگی. [ ف ُرو رَ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) گودی. هر جای فرورفته.

فرهنگ فارسی

گودی . هر جا فرو رفته

فرهنگ عمید

جایی که از اطراف خود پست تر باشد، گودی.

واژه نامه بختیاریکا

چالی ( چل؛ چاله؛ چَلُو ) ؛ چَل و چُل

دانشنامه عمومی

فرورفتگی[ ۱] ( چاله یا گودال نیز گفته می شود ) در زمین شناسی عبارت است از یک زمین چهر که نسبت به ناحیه های پیرامون خود، مکیده شده یا فرورفته است. فرورفتگی ها ممکن است در اثر فرایندهای گوناگون پدید آیند.
• در اثر فرسایش:
• پدید آمدن فرورفتگی در اثر وزش باد. فرسایش بادی می تواند به صورت جزئی در یک منطقه با ریگ روان و اندکی پوشش گیاهی روی دهد یا در خاکی خشک باشد ( مانند محیط های بادرفت ) . [ ۲]
• درهٔ یخی: فرورفتگی که در اثر فرسایش خاک توسط یخچال طبیعی پدید آمده است.
• درهٔ رودخانه ای: فرورفتگی که در اثر فرسایش خاک توسط رسوب رودخانه ای پدید آمده است.
• نشست خاک، فروریختن ساختار زیرین خاک مانند گودال
• فرورفتگی که در یک حوضهٔ بسته پدید می آید و معمولاً به صورت همیشگی یا فصلی دارای دریاچه، کویر، دریاچهٔ خشک شده و … است.
• بستری که در اثر یخگیری پدید آمده است - فرورفتگی در اثر وزن لایه های یخی درست شده است. پس از آب شدن یخ، ناحیهٔ پیرامون ممکن است به پایین کشیده شود و یک فرورفتگی کروی به دست آید.
• ناحیهٔ کم عمق که در اثر ذوب شدن یخ ها به وجود آمده و پر از رسوب است.
• دهانهٔ برخوردی، فرورفتگی که در اثر برخورد یک شهاب سنگ پدید آمده است.
• بستر رسوبی: بر پایهٔ دانش رسوب شناسی، ناحیه ای که توسط رسوب ها پُر و ضخیم شده است تا حدی که وزن رسوب ها باعث فرورفتن زمین در آن ناحیه می شود. [ ۲]
• فرورفتگی همانند ناودیس ( برای نمونه: فرورانش )
• فروزمین: فرورفتگی خطی که در اثر نیروهای زمین ساختی به وجود آمده است.
• بستر از دو سو کشیده شده که در محل برخورد دو گسل یا مرز دگرگون دیده شده است ( برای نمونه: ناحیهٔ دریای مرده )
• درازگودال: یک فرورفتگی عمیق و خطی که در بستر اقیانوس قرار دارد. این درازگودال در اثر فرورانش ( هنگامی که یک صفحهٔ زمین ساخت زیر دیگری هول داده می شود ) یک پوستهٔ اقیانوسی زیر یک پوستهٔ اقیانوسی دیگر یا یک پوستهٔ قاره ای.
• کاسهٔ آتشفشانی[ ۳]
• دهانهٔ سیاهچال: فرورفتگی آتشفشانی که از کاسهٔ آتشفشانی کوچکتر است و در اثر فروریختن یا مکیده شدن زمینی که روی یک حفره بنا شده است پدیده می آید.
• مار که در اثر انفجار یک لولهٔ آتشفشانی ( مخلوط گازها ) یا فوران گدازه های آمیخته با آب پدید می آید.
عکس فرورفتگی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

depression (اسم)
تنزل، پریشانی، فرو رفتگی، افسردگی، تو رفتگی، رکود، کسادی، گود شدگی

notch (اسم)
شکاف، فرو رفتگی، بریدگی، خش، چوب خط، شکاف چوبخط

fossa (اسم)
روزنه، حفره، گودال، چال، فرو رفتگی

fovea (اسم)
حفره، گودال، فرو رفتگی

concavity (اسم)
کاوی، تقعر، تو گودی، فرو رفتگی

sinking (اسم)
فرو رفتگی

howe (اسم)
وسط، فرو رفتگی

فارسی به عربی

شق
انخفاض

پیشنهاد کاربران

دره گی
شیار
Dent
فرو رفتگی قر هم میشه چون دوحرفی در جدول
سنگدل بیرحم
لو شدگی= لُ و

بپرس