فروردجان

لغت نامه دهخدا

فروردجان. [ ف َرْ وَ دَ ] ( اِ مرکب ) فروردین بود. ( فرهنگ اسدی ). معرب فروردگان است که خمسه مسترقه باشد. ( برهان ذیل فروردگان ) :
کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار
باغ را کوته دو دست از دامن فروردگان.
ضمیری.
رجوع به فروردگان و فروردیان شود.

فرهنگ عمید

= فروردگان: کرد شاها مهرگان از دست گشت روزگار / باغ را کوته دو دست از دامن فروردجان (ضمیری: لغت نامه: فروردگان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس