فرودین


مترادف فرودین: پایینی، زیرین

متضاد فرودین: بالایی، زبرین، علوی

معنی انگلیسی:
low

لغت نامه دهخدا

فرودین. [ ف ُ ] ( ص نسبی ) ( از: فرود + ین ، پسوند نسبت ). ( از حاشیه برهان چ معین ). فرودی. مقابل برین. تحتانی. اسفل. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
برین آتش است و فرودینْش ْ خاک
میان آب دارد ابا باد پاک.
بوشکور.
از گاه بیفتد بسوی چاه فرودین
وز صدر برانند سوی صف نعالش.
ناصرخسرو.
زی جوهران علوی رهبر گشت
این جوهر کثیف فرودینم.
ناصرخسرو.
|| ( اِ ) چوب زیرین چارچوب در خانه که چوب آستان در باشد وبه عربی عتبه خوانند. || باد دبور را نیزگویند که باد مغرب است و ضرر آن زیاده بر نفع است بر خلاف باد صبا. ( برهان ).

فرودین. [ ف َرْ وَ ] ( اِ ) مخفف فروردین که نام ماه اول سال باشد. ( برهان ) :
چنان تا بیامد مه فرودین
بیاراست گلبرگ روی زمین.
فردوسی.
چو بودی سر سال نو فرودین
که رخشان بدی در دل از هور دین.
فردوسی.
دی و فرودینَت ْ خجسته بواد
درِ هر بدی بر تو بسته بواد.
فردوسی.
|| نام بادی که در فرودین ماه وزد و آن را باد فرودین گویند. || ( اِخ ) نام فرشته ای هم هست. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

مخفف فروردینماه اول سال خورشیدی، ماه اول بهاروروزنوزدهم ازهرماه خورشیدی، زیرین، پایینی، پست تر
۱ - زیرین پایینی ۲ - چوب آستانه در چوب زیرین چهار چوب عتبه .

فرهنگ معین

(فَ رْ وَ دَ ) (اِمر. ) مخفّف فروردین .
(فَ وَ ) ۱ - (ص نسب . ) زیرین ، پایینی . ۲ - (اِ. ) چهارچوب ، آستانة در.

فرهنگ عمید

۱. زیرین، پایینی.
۲. [مجاز] زمینی.
۳. [مجاز] پست تر.
= فروردین

پیشنهاد کاربران

بپرس