فروداشت. [ ف ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. ( برهان ). ( اصطلاح موسیقی ) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسید هرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو باد.
مجیر بیلقانی.
|| به انتها رسانیدن کارها را نیز گفته اند. ( برهان ).
فرهنگ فارسی
فروگذاشت، فروگذاشتن، پست داشتن، تقصیر، کوتاهی، به معنی انجام و آخرکارنیزگفته اند ( مصدر ) ۱ - بپایان رسانیدن کاری ۲ - باخر رسانیدن خوانندگی و آن یکی از سه قسمت اساسی نوبت مرتب است که عبارتند از برداشت ( پیش در آمد ) متن و فروداشت .
فرهنگ معین
(فُ ) (مص مر. ) ۱ - فرو گذاشتن ، تقصیر، کوتاهی . ۲ - انجام و آخر کار. ۳ - تنزل ، به پستی گراییدن .
فرهنگ عمید
۱. تقصیر، کوتاهی. ۲. (اسم ) (موسیقی ) قسمت آخر یک اجرا که برای حسن ختام می باشد: از پس هر شامگهی چاشتی ست / آخر برداشت فروداشتی ست (نظامی۱: ۶۳ ).
دانشنامه آزاد فارسی
اصطلاحی در تصنیف سازی در موسیقی قدیم ایران. بنابر آنچه در جامع الالحان اثر عبدالقادر مراغی آمده تصنیف بر نُه قسم است و اولین آن ها «نوبت مرتب» نام داشته که از چهار قسمت تشکیل می شده است: قول، غَزَل، ترانه، و فروداشت. آن چنان که از اسم آن برمی آید به معنای آخرین قسمت و برای اختتام بوده و به لحاظ شکل فروداشت شبیه قول و بر شعر عربی استوار بوده است. فروداشت ختم کردن و به انتها رساندن اجرای موسیقی نیز معنی می دهد.