فروخواندن

لغت نامه دهخدا

فروخواندن. [ ف ُ خوا /خا دَ ] ( مص مرکب ) خواندن. قرائت کردن :
بدو داد آن نامه پهلوان
فروخواند آن خسرو خسروان.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خواندن قرائت کردن .
خواندن . قرائت کردن

فرهنگ عمید

۱. فراخواندن، صدا کردن.
۲. نوشته ای را خواندن.

پیشنهاد کاربران

فرو خواندن : خواندن .
( ( و هر ساعت فرو می خواند. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص97 ) .

بپرس