فروتر

/furutar/

معنی انگلیسی:
lower

لغت نامه دهخدا

فروتر. [ ف ُ ت َ ] ( ق مرکب ) مقابل فراتر و برتر. پائین تر. پست تر :
فروتر زکیوان ترا اورمزد
به رخشانی لاله اندر فرزد.
بوشکور.
برتر مشو از حد و نه فروتر
هشدار، مقصر مباش و غالی.
ناصرخسرو.
- فروتر نشستن ؛ فروتر آمدن. رجوع به این مدخل ها در ردیف شود.
|| ( ص تفضیلی ) کوتاهتر و کوچکتر :
به یک سوزن این زآن فروتر نبود
همان تیر زین تیر برتر نبود.
فردوسی.
کمتر ادبش حکم و فروتر هنرش جود.
منوچهری.
|| زیردست.فرمانگزار :
هر فروتر به بزرگی است عزیز
هر پیمبر به خدا محترم است.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

پایین تر، پست تر
( صفت ) پایین تر مقابل بالاتر .

فرهنگ معین

(فُ تَ ) (ص تف . ) پایین تر. مق بالاتر.

فرهنگ عمید

۱. پایین تر.
۲. پست تر: دعوی مکن که برترم از دیگران به علم / چون کبر کردی، از همه دونان فروتری (سعدی۲: ۶۷۸ ).
۳. (قید ) به سوی پایین.

پیشنهاد کاربران

بپرس