فروگستردن. [ ف ُ گ ُ ت َ دَ] ( مص مرکب ) پهن کردن. بر زمین گستردن : ز قرقوبی به صحراها فروافکنده بالشهاز بوقلمون به وادی ها فروگسترده بسترها.منوچهری.از آن پس زند شاخ و برگ آورددهد بار و سایه فروگسترد.اسدی.رجوع به گستردن شود.