فروکاستن. [ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) کاستن. کم کردن. || پایین آوردن. فرودآوردن : بر بال عقاب آمد آن تیر جگرسوزوز عالم افرازش زی شیب فروکاست. ناصرخسرو.