فرو ماند

پیشنهاد کاربران

معنی فرو نماند
فرونماند
درمانده نشود، ناتوان مشود
متعجب شد
شگفت زده میشود

بیچاره، ، بی نوا
درنگ، بی حرکت، بی جنبش

بپرس