فرو فرستادن

لغت نامه دهخدا

فروفرستادن. [ ف ُ ف ِ رِ دَ ] ( مص مرکب ) انزال. ( تاج المصادر بیهقی ). نازل کردن. انزال. تنزیل. ( یادداشتهای مؤلف ) : بحق قرآن عظیم و آنکه آن را فروفرستاد. ( تاریخ بیهقی ). باری تعالی باران رحمت فروفرستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

فرهنگ فارسی

۱ - پایین فرستادن ۲ - نازل کردن انزال: و ما انزل من قبلک و هرچه فرو فرستاده آمد پیش از تو از سخن و کتب و صحف ....

فرهنگ معین

(فُ. فِ رِ دَ ) (مص م . ) ۱ - به پایین فرستادن . ۲ - نازل کردن .

فرهنگ عمید

پایین فرستادن، به پایین فرستادن.

پیشنهاد کاربران

بپرس