دیکشنری
مترجم
بپرس
فرو سودن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
فروسودن. [ ف ُ دَ ] ( مص مرکب ) ساییدن. تراش دادن. || ساییده شدن. سودن. رجوع به سودن شود.
فرهنگ فارسی
ساییدن . تراش دادن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها