فرو رهاکردن

لغت نامه دهخدا

فرو رهاکردن. [ ف ُ رو رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) افگندن. ( یادداشت بخط مؤلف ). انداختن و ساقط کردن. ( ناظم الاطباء ). || فروهشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). انداختن پرده حجاب و جز آن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فروهشتن شود.

فرهنگ فارسی

افگندن . انداختن و ساقط کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس