فروبیختن. [ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) غربال کردن. با غربال ریختن و افشاندن. بیختن : دهر به پرویزن زمانه فروبیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله.ناصرخسرو.رجوع به بیختن شود.
فرو بیختن : بیختن ، غربال کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 119 ) .+ عکس و لینک