فرهیز

لغت نامه دهخدا

فرهیز. [ ف َ ] ( اِ ) ظاهراً پیش آمدگی دیوار قَرنیس مانند در بالا یا هزاره مانند در پایین. و یا محتملاً دیواری که پشت بست وحائل دیوار اصلی می کرده اند در بناهای بلند پشت بند. بَغَلبند : عرض اساس و پهنای باروی شصت خشت بود بیرون از فرهیزها، به شیفتق محکم و ملزق گردانیده. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 17 ). مبلغ پنجاه هزار درم استرداد کرده بر خرج عمارت فرهیزها و گل شیفتق صرف نمودند. ( ایضاً ). رفعت الیه رفیعةً بخمسین الف درهم فصرفت الی نفقة الفرهیز الملزق بالاساس و السّوق بباب «خور» التی یقال لها سوق «جِرین ». ( ایضاً ص 93 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس