فرهنج

لغت نامه دهخدا

فرهنج. [ ف َ هََ ] ( اِ ) فرهنگ. علم و فضل و دانش و عقل و ادب. ( برهان ). رجوع به فرهنگ شود. || کتابی را نیز گویند که مشتمل باشد بر لغات فارسی. ( برهان ). رجوع به فرهنگ شود. || شاخ درختی را گویند که آن را بخوابانند و خاک بر بالای آن ریزند و از آنجا برکنده بجای دیگر نهال کنند. ( برهان ). فرهانج. رجوع به فرهانج شود. || نام دوایی نیز هست که آن را کشوث گویند و تخم آن را بزرالکشوث خوانند. ( برهان ). به فارسی اسم کشوث است. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فرهنگ و افرهنج شود.

فرهنج. [ ف َ هََ ] ( اِخ ) نام مادر کیکاوس. ( برهان ). فرهنگ. رجوع به فرهنگ شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - شاخه بزرگی که از درخت ببرند تا شاخه های دیگر بر آید ۲ - شاخه درختی که به درخت دیگر پیوند کنند ۳ - شاخه درخت انگوری که آن را در زمین کنند و از جای دیگر تتمه آن را بر آرند عکیس .

فرهنگ معین

(فَ هَ ) (اِ. ) فرهنگ .

فرهنگ عمید

= فرهنگ

پیشنهاد کاربران

در ودایی ( یا سانسکریت ) ریشه ی " سَج:saj" یا " سَنج:sanj " به چمِ " پیوند دادن، وصل کردن/اتصال دادن، اَفیوزاندن، الحاق کردن، چسباندن، سنجاق کردن، آویزان کردن، به دار آویختن" آمده است. در زبانِ پارسیِ باستان و در سنگنبشته داریوشِ بزرگ ( بیستونDB ) واژه یِ " فراهَجَم:frāhajam" یا "فراهَنجَم: frāhanjam " آمده است ؛ " fra - haj" یا " fra - hanj" در زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " به دار آویختن، آویزان کردن" آمده است ( در ودایی: pra - saj یا pra - sanj ) . آشکارا یک دگرگونیِ آوایی " س/ه " که در زبانِ سانسکریت/ایرانی به فراوانی دیده می شود، رُخ داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی " سنجاق" برآمده از واژه یِ " سنج:sanj" و پسوندِ " - آق" است که خودِ این پسوند نیز برآمده از پسوندهایِ پارسیِ میانه " اَگ: ag" یا " آگ :āg است.
این واژگان به روشنی با واژه ی "haengen" و " henken" ( آلمانی ) و " hang" ( انگلیسی ) همریشه هستند.
نکته: کریستین بارتولومه " frāhajam" یا " frāhanjam" را از ریشه ی " هَنگ:hang" دانسته که بُن کُنونیِ آن به ریختِ " هَجَ: haja" یا " هَنجَ: hanja" می آید. ( در این باره به زیرواژه یِ " ختن" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره ی 1 ام را که درباره یِ ریشه هایِ اوستاییِ پایان یافته به " - َ نگ: ang - " است، بخوانید. )
پرسش:
اینکه واژگانِ اروپاییِ نامبرده نیز با آوایِ " ه" آغاز می گردند و بیشتر به پارسیِ باستان نزدیکتر هستند تا سانسکریت، نشانه ی چیست؟
. . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستون 1743 از نبیگ " فرهنگنامه زبان ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگ 175 و 183 از نبیگ " Woerterbuch Der Altpersischen Koenigsinschriften" ( رودیگر اشمیت )
3 - رویبرگ 63 از نبیگ " Die altpersischen Inschriften der Achaimeniden : سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان ) " ( رودیگر اشمیت ) - سنگنبشته داریوشِ بزرگ - بیستون DB

فرهنجفرهنجفرهنج