فرهاد و شیرین

دانشنامه عمومی

فرهاد و شیرین (نمایش نامه). فرهاد و شیرین ( ترکی آذربایجانی: Fərhad və Şirin ) فرهاد و شیرین عنوان اثری عاشقانه از صمد وورغون، شاعر بزرگ آذربایجانی در سال ۱۹۴۱ و با الهام از داستان خسرو و شیرین نظامی گنجوی سروده است. [ ۲]
صمد وورغون پیش از سرودن فرهاد و شیرین، ابتدا اثر خسرو و شیرین نظامی گنجوی را به طور جامع مطالعه کرد و محتوای آن منظومه را در نمایشنامه خود مجسم کرد. به گفته «حبیب بابایف»، منتقد هنری، در حالی که در منظومه نظامی گنجوی «شیرین» در اعمال و افکار خود ثابت قدم و مصمم است و به خسرو عشق می ورزد و به عشق خود اطمینان کامل دارد، اما در اثر صمد وورغون، شیرین نه تنها خسرو، بلکه فرهاد را هم دوست دارد. [ ۳]
در اثر صمد وورغون عشق خسرو به شیرین واقعی نشان داده نشده است. وی بر جنبه های انگیزه سیاسی خسرو برای برقراری رابطه عاشقانه و عاطفی با شیرین تمرکز خود را معطوف داشته است. «حبیب بابایف» معتقد است، فرهاد و خسرو حریف یکدیگر نیستند، بلکه دشمنند. برخلاف سنت های ادبیات کلاسیک خاورزمین که در آن زن تنها به عنوان یک موضوع عشق به تصویر کشیده می شد، در نمایشنامه صمد وورغون، شیرین فعال تر، با اراده تر و مستقل تر نشان داده می شود. صمد وورغون تعدادی شخصیت های جدید بدین اثر اضافه کرده است، که در منظومه نظامی وجود نداشتند. از مجموعه آن ها می توان به «آذر بابا»، پدر فرهاد، و جلوه دهنده فرزانگی مردم اشاره کرد. [ ۴]
عکس فرهاد و شیرین (نمایش نامه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

شیرین و فرهاد داستان مردی از طبقه پایین جامعه که طی اتفاقی شیرین که شاهزاده بود را ملاقات می کند و فرهاد با ابراز علاقه به شیرین دلبسته می شود و در زمان خسرو پرویز خسرو هم عاشق شیرین می شود اما شیرین عشق پاک فرهاد را در دلش پنهان می کند و وقتی خسرو پرویز رفتارهای سرد شیرین را می بیند متوجه عشق فرهاد به شیرین می شود و فرهاد را به کندن کوه بیستون مامور می کنه و به فرهاد قول می دهد که بعد از پایان کار فرهاد. به عشق برسه اما حسادت خسرو پرویز عشق پاک شیرین و فرهاد را بر باد می دهد و پیره زنی را مامور می کند و پیره زن به دروغ و حیله گری و گریه و ناله و مویه پیش فرهاد می آد و می گه فرهاد امروز شیرین مرد و من دارم از مراسم شیرین می آم و خاکش کردن و فرهاد ساده دل با گلنگ خودش رو میزنه و جسم نیمه جونش نقش زمین میشه و مردم که از عشق شیرین و فرهاد خبر دارن به شیرین اطلاع میدن و شیرین سراسیمه بالای جسم بی جان فرهاد می آد و شیرین در حالی که گریبانش رو پاره کرده این طور می گه که چند بیت از شعر قدیمی باقی مونده:
...
[مشاهده متن کامل]

هفت سال چُو فرهاد قُلنگ کاریم کِرد
اَر پا بیستون کُوی بیکاریم کِرد
فرهاد ژارهَ کَم ایمانِ دینِم
بال چیِمِت اُور دیر هَر مهِ شیرینِم
نه مَنی حالِم نهَ مَنی هُوشِم
قُلِنگَه نَخد بیهَ اِ بنِ گُوشِم
یعنی هفت سال مثل فرهاد با گلنگ سنگ تراشیدم
به پای کوه بیستون من همش بیکاری کردم ( همه حاصلم بر باد رفت و بیهوده کاری کردم، رنجم رو آب برد )
فرهاد مرد فقیر و تنگ دست من ، ایمان و دینم
چشمات رو باز کن منو ببینم ، من شیرینم
فرهاد می گه نه حالی برای من مونده و نه هوش و حواسی
گلنگ تا بیخ گوشم رسیده و اثر کرده

هو
منظومه ای اثر واله داغستانی صاحب تذکره ریاض الشعرا در پنج مجلد. ، به تقلید از شیرین و فرهاد نظامی شاعر ترک زبان فارسی سرا.

بپرس