فرنگستان

/farangestAn/

لغت نامه دهخدا

فرنگستان. [ ف َ رَ گ ِ ] ( اِخ ) فرنگ. فرنگان. ( آنندراج ). فرانسه. رجوع به فرانسه شود.

فرهنگ فارسی

[ این فتح شان و شوکت ملکه و کاردینال را در امورات فرنگستان بسیار با خواهد برد وضع امورات تغییر کلی خواهد یافت . ] ( ترجمه سه تفنگدار. سازمان جیبی ج ۹۸ : ۴ ) . [ زی فرنگستان سه کرت شاه ایران راندجنگ خواست تا ایران شود همچون فرنگستانقشنگ ] ( بهار ۲ ) ۱٠٠ : ۲ - اروپای غربی ۳ - ممالک عیسوی کیش اروپا : [ بعد از تمهید قواعد محبت و وداد و تشیید مبانی مودت و اتحاد مرفوع رای ممالک آرا میگرداند که همواره فی مابین نواب کامیاب ملک جناب همایون ما و سطین رفیع الشان فرنگستان طریقه محبت و دوستی مسلوک بوده ... ] ( از نامه شاه عباس بزرگ به امیر توسکان مضبوط در بایگانی کتابخانه ملی فلورانس یغما ۶ : ۶ ص ۱۵٠ )

پیشنهاد کاربران

فرنگ یا فرنگستان به چم ( خارج از کشور ) برابر انگلیسی abroad

بپرس