فرنس پس
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
فَرنَسپ: نام پسرانه - واژه پارسی باستان و اوستایی: فریناسپه ( frīnāspahe )
از واسپوهران ( بزرگان ) و اشراف زادگان ( پهلوی: اَپَرمانیک ) هخامنشی است!
نام پدر هوتانه ( اوتانِس، سردار داریوش بزرگ ) و کاساندان ( همسر کوروش بزرگ )
... [مشاهده متن کامل]
.
فَر: فَرّه، خُرّه - فَرن یا خُرِّن� - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری می یابد و از پرتو همین فروغ است که شخص به پادشاهی و بزرگی می رسد و در کمالاتِ نفسانی و روحانی کامل می شود.
شکوه، حِشمت، عظمت، مُجلل، پُر زرق و برق، پُر برکت -
برجسته، ممتاز، نامی، سرشناس، سَرآمد، شاخص -
فُزونی، فَراوانی، بسیاری، وَشنادی!
.
اسپ: اسب، اسب حیوانی پاکزاد ( نجیب ) است و در اوستا و آبان یشت به آن سوگند خورده است!
.
معنی: دارنده اسب فَرمَند ( فَرَهمَند ) ، دارای اسب فَرّ و باشکوه -
دل گُنده و دریا دل، مهربون، مِهروَرز، بخشنده، دست و دل باز، خوش برخورد، گُشاده رو -
دست گیر، حامی، پشتیبان، نگهدارنده ( اوستایی: نیشهَرِتَر، nišharetar ) -
آزاده، سرافراز، بالنده - با اصل و نسب، با اصالت، ریشه دار، تبارمند، شریف، پاکزاد، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، والا، گرانمایه، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ مرد، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن )
.
بخشی از بند122 فروردین یَشت:
frīnāspahe kaēvahe ašaonō fravashīm yazamaide
معنی: فروهر پاکدین فریناسپ پسر کَئو ( گَئو ) را می ستاییم
از واسپوهران ( بزرگان ) و اشراف زادگان ( پهلوی: اَپَرمانیک ) هخامنشی است!
نام پدر هوتانه ( اوتانِس، سردار داریوش بزرگ ) و کاساندان ( همسر کوروش بزرگ )
... [مشاهده متن کامل]
.
فَر: فَرّه، خُرّه - فَرن یا خُرِّن� - مفهومی در اساطیر ایرانی است: فروغیِ ایزدی است که به دل هر که بتابد، از همگان برتری می یابد و از پرتو همین فروغ است که شخص به پادشاهی و بزرگی می رسد و در کمالاتِ نفسانی و روحانی کامل می شود.
شکوه، حِشمت، عظمت، مُجلل، پُر زرق و برق، پُر برکت -
برجسته، ممتاز، نامی، سرشناس، سَرآمد، شاخص -
فُزونی، فَراوانی، بسیاری، وَشنادی!
.
اسپ: اسب، اسب حیوانی پاکزاد ( نجیب ) است و در اوستا و آبان یشت به آن سوگند خورده است!
.
معنی: دارنده اسب فَرمَند ( فَرَهمَند ) ، دارای اسب فَرّ و باشکوه -
دل گُنده و دریا دل، مهربون، مِهروَرز، بخشنده، دست و دل باز، خوش برخورد، گُشاده رو -
دست گیر، حامی، پشتیبان، نگهدارنده ( اوستایی: نیشهَرِتَر، nišharetar ) -
آزاده، سرافراز، بالنده - با اصل و نسب، با اصالت، ریشه دار، تبارمند، شریف، پاکزاد، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، والا، گرانمایه، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ مرد، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن )
.
بخشی از بند122 فروردین یَشت:
frīnāspahe kaēvahe ašaonō fravashīm yazamaide
معنی: فروهر پاکدین فریناسپ پسر کَئو ( گَئو ) را می ستاییم
نام ایرانی در زمان هخامنشی
نام پدر همسر کوروش
نام پدر همسر کوروش