فرندی

لغت نامه دهخدا

فرندی. [ ف َ رَ ] ( ص نسبی ) پرندی. رجوع به فرندیة شود.

پیشنهاد کاربران

فَرَندی: منسوب به فرند. فرند خود احتمالاً معرب واژه ی "پَرَنگ" است.
پرنگ: برق و فروغ شمشیر، تیغ جوهردار. در فارسی در ادبیات حماسی بکار می رود.
در عربی نیز بصورت "فِرِند" به معنای خود شمشیر، یا جوهره و نقش و نگار شمشیر که در نور نمایان می شود می باشد.
شمشیر تیز جوهردار