فرناخیدن

لغت نامه دهخدا

فرناخیدن. [ ف َ دَ ]( مص ) پسندیده خوی و خوش اطوار شدن. || پنبه رشتن. ( آنندراج ) ( اشتینگاس ). || خجالت کشیدن. سرخ شدن. ( اشتینگاس ). در مآخذ دیگر دیده نشد.

فرهنگ فارسی

پسندیده خوی و خوش اطوار شدن یا پنبه رشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس