فرمی


معنی انگلیسی:
designed for use by the army

لغت نامه دهخدا

فرمی. [ ف َ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به فرما که بلده ای است در نواحی مصر. ( سمعانی ).

فرمی. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) حسین بن محمدبن هارون بن یحیی فرمی ، مکنی به ابوعلی. از احمدبن داود مکی حدیث شنید و در ذی القعده سال 334 هَ.ق. درگذشت. مردی ثقه بود. ( اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 208 ).

فرهنگ فارسی

حسین بن محمد بن هارون بن یحیی فرمنی مکنی به ابو علی . از احمد بن داود مکنی حدیث شنید .

دانشنامه عمومی

فرمی (دهانه). فرمی یک دهانه برخوردی در ماه است.
عکس فرمی (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

فِرْمی (fermi)
یکای طول، برابر با ۱۵-۱۰ متر. در فیزیک اتمی و هسته ای به کار می رود. این یکا را به افتخار انریکوفرمی، فیزیک دان ایتالیایی، نام گذاری کرده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس