فرمول

/formul/

مترادف فرمول: دستور، قاعده، نسخه، سرمشق، نمونه

برابر پارسی: ساختاره، ریختار، سانیز

معنی انگلیسی:
theorem, formula

فرهنگ فارسی

دستور، اسلوب، قاعده، سرمشق، نمونه، رمز
( اسم ) ۱ - نمونه سرمشق ۲ - رمز ۳ - بیان رابطه ای معین ۴ - عبارتی است که رابطه مقادیری را که جواب مسایل مشایهی هستند معین می کند ۵ - نسخه دستور ۶ - بیان نسبت اجسامی که شئ از آن به وجود می آید با نشانه ای اختصاری .

فرهنگ معین

(فُ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - نمونه ، سرمشق ، دستور (فره ). ۲ - رمز. ۳ - نشان دادن یک اصل یا رابطه ای معین با نمادهای ریاضی . ۴ - نمایاندن یک ترکیب یا ساختمان شیمیایی با نمادها و علامات اختصاری .

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) قاعده ای که به کمک علامت های جبری بیان شود.
۲. (شیمی ) علامت های اختصاری که برای بیان کردن ترکیب شیمیایی مواد به کار می رود، مانندِ co۲.
۳. (فیزیک ) عبارتی که رابطۀ چند کمیت را با یکدیگر بیان می کند.
۴. [عامیانه] اسلوب، قاعده.

فرهنگستان زبان و ادب

{formula} [ریاضی] قاعده یا اصل یا رابطه ای که با استفاده از نمادهای ریاضی بیان شده باشد متـ . دستور 2

دانشنامه آزاد فارسی

فرمول (ریاضیات). فُرمول (ریاضیات)(formula)
فُرمول
فُرمول
فُرمول
در ریاضیات، مجموعه ای از نمادها و اعداد، و نشان دهندۀ رابطه، قاعده، اصل یا جواب عام مسئله. مثلاًA=πr۲ فرمول محاسبۀ مساحت دایره، و E = mc۲ فرمول معروف اینشتین است که انرژی و جرم را به‎هم مربوط می کند. فرمول های رایج دیگری هم برای چگالی، جرم، حجم، و غیره وجود دارد. تغییر نهاد فرمول بازآرایی فرمول به منظور تعویض نهاد یا مبتدای فرمول است. مثلاً در (فرمول۱)، s به تنهایی در یک طرف فرمول، و بنابراین نهاد فرمول است. ولی می توان D یا T را نهاد فرمول قرار داد:D=S×Tیا (فرمول ۲).
فرمول ۱: فرمول ۲:
همچنین، در فرمول تبدیل دمای سانتی گراد به دمای فارنهایت، F = ۱.۸C + ۳۲، می توان نوشت F - ۳۲ = ۱.۸C. پس،(فرمول ۳)جای گذاری در فرمول، قراردادن عدد به جای حرف در فرمول است.
فرمول ۳:
مثلاً، در فرمول تبدیل درجۀ سانتی گراد به درجۀ فارنهایت، F = ۱.۸ × C + ۳۲، اگر بخواهیم ۵ْC را به فارنهایت تبدیل کنیم، در فرمول به جای C، عدد ۵ را قرار می دهیم: F = ۱.۸×۵+۳۲ = ۹+۳۲ = ۴۱.

فرمول (شیمی). فُرمول (شیمی)(Formula)
روشی برای نشان دادن ترکیب شیمیایی، با استفاده از نمادهایی برای اتم های حاضر در ترکیب. زیرنویس نمادها معمولاً تعداد اتم ها را معین می کنند. فرمول مولکولی به آسانی نوع و اتم های موجود را به دست می دهد. مثلاً، فرمول مولکولی اسید اتانوئیک C۲H۴O۲ است. فرمول تجربی نسبت های سادۀ اتم ها را در ترکیب نمایش می دهد و مثلاً برای اسید اتانوئیک به صورت CH۲O درمی آید. فرمول ساختاری شیوه ای را نشان می دهد که اتم ها به آن شیوه مرتب شده اند. در این حالت، معمولاً فرمول را به صورت گروه های شکل دهندۀ ترکیب می نگارند. مثلاً، اسیداتانوئیک را می توان به صورت CH۳ -CO-OH، یا آن طورکه معمول تر است، CH۳COOH، نشان داد. فرمول ساختاری همچنین آرایش اتم ها یا گروه ها را در فضا نشان می دهد. فرمول ساختاری تصویری تقریبی از ساختار به دست می دهد و در آن، اتم هایی که با زوج الکترون به هم وصل شده اند با خط کوتاه به نمایش درمی آیند. برای ارائه تصویری بهتر از فرمول الکترونی استفاده می کنند. در این فرمول ها، تعداد الکترون های خارجی یک اتم را با نقطه و گاهی نیز با خط کوتاه نشان می دهند. در این حالت، ترکیب های یون شده را به صورت فرمول یونی نمایش می دهند.

مترادف ها

formula (اسم)
ورد، دستور، فرمول، قاعده، فورمول، قاعده رمزی

composition (اسم)
ترکیب، انشاء، فرمول، قطعه هنری

پیشنهاد کاربران

فرمول ؛ مصدر و بن واژه ی این کلمه ، کلمه ی فُرم و فِرِیْم به معنی چهارچوب و غالب و ساختار و ساختمان می باشد. مفهوم کلمه ی فرمول نیز اشاره به یک فضایی که دارای حصار و محدوده باشد دارد که بر مبنای یک استاندارد ایجاد شده باشد. استانداردی که در درون آن غالب و چهارچوب معین، یک مُلک و مِلاکِ مولکولاریزه شده و سیال و لطیف و دارای انرژی و نیرو نهفته شده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

توضیح مبسوط در خصوص مدل ساختمان کلمه ی فرمول و فلسفه ی ایجاد این کلمه در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
ساقُل یا ساغول ؛ از اونجایی که زبان به عنوان کاربردی ترین و زیباترین ابزار ارتباط در جوامع بشری و کلمات، ابزاری نیرومند برای راهبری فاهمه در ذهن انسان جهت تصویر سازی حقایق و مفاهیم و مبدل کردن این حقایق به واقعیت در امورات زندگی می باشد و نور این کلمات با هویتی که حروف به آنها می دهد همچون حقیقتی در عالم واقع از جانب خداوند متعال بازتاب یافته است.
یعنی کلمات اینگونه نیستند که حروفشان به صورت تصادفی و شانسی به هم چسبیده شده باشند تا صرفاً یک کلمه ای ایجاد شده باشد. بلکه تک تک حروف آنها به صورت حکیمانه و گزینش شده و بر مبنای یک حساب و کتابی دقیق و هدفمند انتخاب شده اند و همچون مصالحی با کیفیت برای احداث بنای ساختمان کلمات به کار گرفته شده است.
بر همین مبنا خداوند متعال در کتاب قرآن مجید نیز رموزی را با درج یکسری حروف در ابتدای بعضی از سوره ها جهت تفکر و اندیشیدن انسان ها به این موضوع اشاره کرده است.
از آنجایی که ما انسان با مطالعه ی هر کتابی که مطالب و آموخته ها در آن با نوشتن برای ماندگار شدن آنها به زنجیر کشیده شده اند یا با آموختن هر زبانی با کلمات سروکار داریم، برهمین مبنا الله متعال و اللهِ الهام کننده تمام علوم را در مفاهیم کلمات قرار داده است و این مفاهیم را از طریق کلمات به قلب حضرت آدم برای ادامه ی حیات و زندگی در این کره خاکی الهام کرده است.
مُؤَیِّد این مطلب یک جمله ای هم با این مضمون وجود دارد که خداوند متعال اولین چیزی را که خلق کرد کلام یا کلمه بوده است.
فلذا تحلیلی که بشود خدمت عزیزان و علاقه مندان در این خصوص در مورد کلمه ی ساقُل ارایه داد و فلسفه ی ایجاد این کلمه را تحلیل و تشریح کرد بدینصورت قابل تبیین خواهد بود؛
معنا و مفهوم کلمه ی ساقُل که در زبان ترکی به عنوان یک اصطلاح تشکر گونه و سپاسگزاری و تأیید کننده در مکالمات روزمره رایج می باشد و هم اکنون در حال استفاده می باشد به روش تفسیر و تعریف موازی و غیرانطباقی با ریشه ی این کلمه به معنی پایدار بودن پابرجا بودن و استوار بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
قاعدتاً هم ایست وار بودن و پایداری و پابرجایی مفهومی است که نیاز به سختی و سخت بودن و زمخت بودن و ساخته بودن جهت ایستادگی و ایستا بودن را دارد. سختی که در ذات کار و بر مبنای سخن کلمات منتهی به سخاوت باشد.
بر همین مبنا کلمه ی اصلی در ساختمان کلیدواژه ی ساقل، کلمه ی ساق مرتبط با مفهوم ثقیل بودن یا سقیل بودن می باشد و حرف ( ل ) که در این کلمه غالبش با حرف ( ل ) بسته شده اشاره به جاری ثقیل بودن یا جرثقیل بودن یک جریان سیال انرژی دار و یک روند نرم و لطیف و در حال رشد و در حال حرکت، در مفهوم کلمه ی ساق را دارد.
در پهنه ی واژگان و دریای لغات، کلمات زیادی هست که مدل ساختمان و چهارچوب و غالب و فریم و فرمولشان با حرف ( ل ) بسته شده است. مثل کابُل که شهری از شهرهای افغانستان امروزی می باشد
کلمه ی کابُل از کابیدن و کاویدن و کاوش و کند و کاو به معنی شهر علم و تحقیق و جستجو منشعب و ایجاد گردیده است. در این رابطه در مناطق جنوب ایران دریای خلیج فارس و جزایری مثل بحرین به افرادی که در جستجوی مروارید در اعماق دریا کاوش می کردند معروف به کابی به معنی کاوشگر مشهور بودند.
مثل فرمول که از فُرم و فریم به معنای چهارچوب و غالب شکل گرفته است. مفهوم کلمه ی فرمول نیز اشاره به یک فضایی که دارای حصار و محدوده باشد دارد که بر مبنای یک استاندارد ایجاد شده باشد. استانداردی که در درون آن غالب و چهارچوب معین، یک مُلک و مِلاکِ مولکولاریزه شده و سیال و لطیف و دارای انرژی و نیرو نهفته شده باشد.
و فراوان از این دست کلمات مثل؛
( گرانول گلایکول مولکول آمپول و. . . )
هرچند حرف ( ل ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات متناسب با کاربری کلمات و عینیت آن با عالم واقع قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد.
در مجموع در بسیاری از موارد، دو حرف ( ل ر ) در ترکیب ساختمان کلمات، نماد وجود و هستی و وجود نیرو و انرژی و توانمندی و حرکت در مفهوم کلمات در ابعاد مختلف می باشد. که حرف ( ل ) تداعی کننده ی یک حرکت سیال گونه و لطیف و مستمر و حرف ( ر ) تداعی کننده ی یک حرکت خرامان گونه و خراط وار و خروشان و خراش انداز مستمر مادی و فیزیکی منطبق با عالم واقع در ذهن می باشد.
کلمه ی ساق در کلمه ی ساقل به لحاظ نزدیک ترین کلمات مشابه در اطراف این کلمه مرتبط با کلمات هم خانواده خودش مثل ( ساقه ساقی سقایت ساغر ) می باشد.
کلمه ی ساقه که در مورد گیاهان و درختان به عنوان یک ستون مستحکم و استوار برای شاخه ها و برگ و بار آن کاربرد دارد، زیاد از این کلمه استفاده می شود در واقع به صورت تعریف انطباقی با ریشه ی این کلمه اشاره به زمختی و شَقُّ و رَق بودن و به صورت تعریف موازی و غیرانطباقی اشاره به استوار بودن و پابرجا بودن و پایداری آن را دارد.
اگر از زاویه ی تغییر ریخت حروف در غالب ساختمان کلمات به کلمه ی ساق نگاهی داشته باشیم حرف ( س ) قابل تبدیل به حرف ( ز ش ) می باشد و حرف ( ق ) قابل تبدیل به حرف ( گ خ ) در دیگر کلمات و در دیگر زبان ها و لهجه ها و گویش ها در موقعیت های کاربردی مختلف می باشد. یعنی از طریق این قانون در کلمه ی ساقه مفهوم شاخ و شاخه و زمختی و سختی و ساخته شدن و سخت شدن و ثقیل شدن و ساخت و ساز و شَقّ و رق شدن قابل برداشت می شود.
حکمت تبدیل حرف ( س ) به حرف ( ش ) و تبدیل حرف ( ق ) به حرف ( خ ) در دو کلمه ی ساقه و شاخه به خاطر انطباق رفتار آوایی دو حرف ( ش خ ) منطبق با شرایط شاخه بر روی درخت می باشد.
یعنی شرایط شاخه بر روی درخت به گونه ای است که به نسبت ساقه دارای برگ و بار و میوه می باشد و این حالت و شرایط موجود بر روی شاخه که با وزش باد یک آهنگ و صدا و صوت شریان گونه و شرشر وار از برگ ها ایجاد می گردد و همچنین شرایط شاخه، در مورد ذات حرف ( خ ) در این کلمه به خاطر وجود یک شرایط خرامان گونه با تیغ و خارهای محافظتی و کندن های خرامان گونه ی میوه ها از شاخه به نسبت ساقه که این شرایط را ندارد دارای یک عینیت انطباقی با این شرایط می باشد.
به همین روش اگر به پیش برویم کلمه ی زاق و زاگ و زاگرس و زاگراست به معنی کوه سخت استوار و راست و وَراست شده یا اِوِرست شده نیز قابل مشاهده می شود.
مشابه مدل ساختمان کلمه ی ساقل کلمه ی شاقل که ابزاری برای میزان تنظیم شاق بودن یا شاخ بودن یا شَق و رق بودن و شَخ بودن در استواری و راست بودن می باشد وجود دارد.
ذات رفتاری حرف ( آ ) در میان و در دل کلمه ی ساق اشاره به مفهوم تعالی یافتن و رشد و نمو را در مفهوم کلمات دارد .
مفهوم کلمه ی ساق که مرتبط با کلمه ی ساخ سخت شاخ شَخ شَق شاخه شاخص و زاگ و زاغ و . . . می باشد در قانون رفتار آوایی و ذات حروف برای نشان دادن جهت تعالی و رشد، دو حرف ( آ ) و ( ای ) مشخص کننده ی جهت حرکت و رشد و سوق یافتن می باشد.
اصطلاح زیگ و زاگ نمونه واقعی در مورد جهت رشد در مفهوم این کلمه می باشد .
یا اصطلاح قیل و قال که اشاره به صدای کم و زیاد دارد یا اصطلاح زیپ و زاپ که اشاره به میزان به هم رسیدن و از هم جدا شدن یا فصل و وصل در مفهوم کلمات را دارد نمونه ی مشابه این قانون می باشد.
اگر از زاویه ی اولویت آوای حروف و کلمات نسبت به نگارگری و صورتگری آنها به این مقوله ورود کنیم کلمه ی ضیق در اصطلاح ضیق وقت به معنی کمبود وقت و ضاق وقت به معنی ازدیاد وقت در یک موقعیت کاربردی دیگر تأیید کننده ی این توضیح در این مطلب می باشد.
قانون اولویت آوا در بسیاری از موارد به ما کمک می کند تا بتوانیم بهتر به مفهوم نهفته در صندوقچه کلمات برسیم مثل سطح و مساحت یا تهران و طهران یا بلیط و بلیت و فراوان از این دست کلمات که حروف آنها در جایگاه های کاربردی مختلف به دلایلی هدفمند و خاص، حروفشان تغییر ریخت نگارشی داده شده است.
چنانچه ما بخواهیم فقط همین یک کلمه را از تمام زوایای قانون و قواعد و ایجاد کلمات بررسی و تحلیل کنیم به کلمات بسیار زیادی در پهنه ی واژگان و دریای لغات در جایگاه های کاربردی مختلف خواهیم رسید که هر کدامشان انشعابات زیادی از تعاریف و تفاسیر را ایجاد می کند مثل ذغال مثقال زق زاغه زاغ زاغی و. . . به گونه ای فقط همین یک کلمه برای خودش کتابی خواهد شد که خارج از وقت و حوصله خوانندگان این مطالب خواهد شد. موفق و پیروز باشید به امید درک هرچه بیشتر مفاهیم و معارف الهی و موفقیت در عدم انجام گناه و کسب رضایت خداوند متعال و فراهم نمودن شرایط ظهور حضرت قائم التماس دعا.

" رُخَن ":فرمول.
رُخَنِه:فرموله.
رُخَن بَندِی:فرمول بندی.
رخنه کردن: فرموله کردن.
این واژه "فرمول" در انگلیسی به ریختِ "formula" میباشد که در پیوند با "form" برابر "دیس" در پارسی است.
بنا بر ریشه شناسی این واژه، این واژه "formula" برابر "دیس، شکل، شیوه" میباشد، پس درخور است که از واژه "دیس" برای واژه سازی بکار ببریم.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشنهاد بنده، واژه "دیسَک" میباشد که از دو بخش "دیس" و پسوند "َک" ساخته شده است و از نِگاه من، برای کوتاهی و همچنین آسان بودن گویش، میتواند به آسانی بِکار گرفته شود.
پیشنهاد های دوستان نیز بِسیار شایسته هستند. همچون پیشنهاد /سانیز/ از سوی کاربر گرامی /فرتاش/ که خوبی چشمگیرش، بن واژه ( =مصدر ) دار بودنش است که "سانیختن" است.
چه کسی باید اینها را رواگ دهد؟ نهاد هایِ بیخود این کشور ( بهتر است بگویم نِظام ) که کاری جز قاپیدن پول مردم و آگاهانه کار مردم را سخت تر کردن ندارند.
شما در "ویکی پدیا" در باره "ذوزنقه" ببینید! یک بنده خدایی، تا جایی که میتوانسته، از واژگان پارسی بِکار برده و به جای "فرمول" هم از واژه "دیسول" بِکار برده است، و این، چرایی این بود که در اینجا برای واژه "فرمول" پیشنهاد واژه کردم.
این کاربر ویکی پدیا، ریشه شناسی واژه "ذوزنقه" را هم گذاشته است، و این، نشان از دوست داشتن زبان پارسی از سوی او است!
تا به کنون ندیده بودم که در ویکی پدیا، کسی این کار را بکند!
بِدرود!

فرمول بندی
ساختاربندی / ریختاربندی ( بر بنیاد آنچه از سوی یکی دو تن از کاربران درباره ی همتراز پارسی واژه ی لاتینی �فرمول� در همین واژه نامه آورده شده و به درست تر بودن �ریختاربندی� اشاره کرده اند. ) از دیدِ من، �ساختاربندی� هم درست تر و هم خوش تراش تر از آن است. ( بنگرید به �فرمول بندی� در همین واژه نامه )
...
[مشاهده متن کامل]

🇮🇷 واژه ی برنهاده: ریختار 🇮🇷
فرمول= ریختاروش ( ریخت ا روش ) .
دلیل دوم برای برتریِ واژه سانیز یا سانیزه به جای ریختاره و ساختاره:
دلیل اینکه چرا واژه ( ریختاره یا ساختاره ) از بخت کمتری در برابر ( سانیز ) برخوردار است، چنین است که در تَرگمانی ( ترجمه ای ) از نوشته های دیوید هیلبرت به زبان آلمانی آمده است:
...
[مشاهده متن کامل]

zweitens von weiteren Formeln, die nichts bedeuten und die idealen Gebilde unserer Theorie sind.
ترجمه= دوم، فرمولهایی هستند که هیچ معنایی ندارند و ریختارۀ ( یا ساختارۀ ) ایده آلِ نگره یِ ما هستند.
در نوشته ی بالا Formel برابر فرمول می شود و واژه Gebilde برابر ریختاره یا ساختار ترجمه می شود که این واژه Gebilde در زبان انگلیسی نزدیک به واژگانِ ( figure، shape، fabric ) می باشد. Gebilde در زبان آلمانی با واژگانی همچون ( Bild=عکس، تصویر، نگاره bilden=بنا کردن، تشکیل دادن، ساختن ) همخانواده هست که پس از بررسی، روشن می شود که واژه Gebilde برابرِ ریختاره و ساختاره می باشد و واژه Formel در پارسی برابر سانیز یا سانیزه می شود. Gebilde شکل و ریختِ یک فرمول را بازنمایی می کند. پس این دو را باید از یکدیگر جدا ساخت.

فورمول در کیمیا به چه معناست
برابر پارسی واژه فرمول ( formula ) ، واژه ( ( سانیز ) ) نیز می باشد.
همانگونه که در بالا گفته شده، فرمول به معنای ( دستور، سرمشق، روش و قاعده ) می باشد. و سان هم بمانند فرمول معنای ( روش، رسم، سرمشق و قاعده ) می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

از سوی دیگر واژه سانیز ، از دید ریختشناسی بمانند واژه آویز می باشد.
از آنجایی که بُن آینده آویختن، آویز می باشد. درست بهمین گونه، سانیز نیز بُن آینده ( ( سانیختن ) ) می شود.
پس می توان کارواژه ( سانیختن ) را به معنای ( formulate = فرمول بندی کردن ) بکار برد.
واژه ریختاره نیز یک واژه بسیار درخور به جای فرمول می باشد ولی از آنجایی که در دانش منطقِ مزداهی ( ریاضی ) واژگان ( ایزومورفیسم=یکریختی و همومورفیسم= همریختی ) در کنار واژگان ( فرمول و فرمول بندی ) جای می گیرند؛دستکم در این دانش، بهتر است برای پیشگیری از درهم ریختگی، واژگان ( سانیز و سانیختن ) جایگزینِ ( فرمول و فرمول بندی کردن ) شود.
فرمول = formula = سانیز
فرمول بندی کردن = formulate = سانیختَن
فرمول بندی شده = formulated = سانیخته ( شده )

دستورنامه
فرمول
سانیز : به این سان و پسوند نوین - ایز که کهن آن - ایک است
دیسول : دیس = چهر و - اول یا اوله یا - اولو پسوند کوچکی مانند کوچولو = کوچ - اولو
فرمول : ریختار
دکتر کزازی واژه ی " ریختار" را در نوشته های خود به جای " فرمول " formule بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۹. 》
دستور ، ورد
در پارسی " نمودک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
ریختاره، ساختارنما ( آریانپور ) ، ساختاره
{'اسم، و مأخوذ از زبان فرانسوی'} دستور، اسلوب، قاعده، سرمشق، نمونه، رمز.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس