فرموده
/farmude/
مترادف فرموده: امر، حکم، دستور، فرمان، فرمایش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ترکیب ها:
- فرموده آمدن . فرموده شدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. حکم، دستور، امر.
مترادف ها
مرتب، منظم، موظف، سفارش داده شده، فرموده، دارای نظم و ترتیب
پیشنهاد کاربران
سلیم
فرموده: سفارش کرده، سفارش شده
فرموده: سفارش کرده، سفارش شده
صادر کرده
سخنی که گفته شده، حکمی که داده شده