فرموده
/farmude/
مترادف فرموده: امر، حکم، دستور، فرمان، فرمایش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ترکیب ها:
- فرموده آمدن . فرموده شدن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. حکم، دستور، امر.
مترادف ها
مرتب، منظم، موظف، سفارش داده شده، فرموده، دارای نظم و ترتیب
پیشنهاد کاربران
واژه ی فرموده از ریشه ی واژه فرمودن فارسی هست
منبع. عکس فرهنگ پاشواژه فرمودن
معادل ابجد 380
تعداد حروف 6
تلفظ farmudan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: framūtan] ‹پرمودن›
مختصات ( فَ دَ ) [ په . ] ( مص م . )
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ




منبع. عکس فرهنگ پاشواژه فرمودن
معادل ابجد 380
تعداد حروف 6
تلفظ farmudan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: framūtan] ‹پرمودن›
مختصات ( فَ دَ ) [ په . ] ( مص م . )
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ




سلیم
فرموده: سفارش کرده، سفارش شده
فرموده: سفارش کرده، سفارش شده
صادر کرده
سخنی که گفته شده، حکمی که داده شده