فرمودنی

لغت نامه دهخدا

فرمودنی. [ ف َ دَ ] ( ص لیاقت ) درخور فرمودن. ( یادداشت به خط مؤلف ) : آنچه فرمودنی است فرموده آید. ( تاریخ بیهقی ). به درگاه فرستید تا آنچه فرمودنی است بفرمایم. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به فرمودن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه لایق دستور دادن است ۲ - آنچه شایسته گفتن است .

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی فرمودنی از ریشه ی واژه ی فرمودن وی فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فرمودنیفرمودنیفرمودنیفرمودنی
واژه ی فرمودنی از ریشه ی واژه فرمودن فارسی هست
منبع. عکس فرهنگ پاشواژه فرمودن
معادل ابجد 380
تعداد حروف 6
تلفظ farmudan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: framūtan] ‹پرمودن›
مختصات ( فَ دَ ) [ په . ] ( مص م . )
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ

فرمودنیفرمودنیفرمودنیفرمودنی

بپرس