فرمایش
/farmAyeS/
مترادف فرمایش: امر، حکم، دستور، فرمان، فرموده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - فرمودن ۲ - امر حکم دستور ۳ - سفارش بکار خانه ای یا مغازه ای برای تهیه و ساختن چیزی . جمع : فرمایشات یا به فرمایش . به فرموده بفرمان بدستور حسب الامر .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] سخن شخص بزرگ.
جدول کلمات
مترادف ها
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان
دلخواه، مراد، مرام، ارزو، طلب، خواهش، خواست، فرمایش، کام، حاجت
خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه
اظهار، تذکر، توجه، بیان، ملاحظه، فرمایش، عرضه داشت، تبصره
فرمان، فرماندهی، سرکردگی، فرمایش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نظر عقیده که گاهی در غالب امر و نهی نیز می گنجد
دنبال فرمایشات کسی را گرفتن
دنبال فرمایشات کسی رفتن
دنبال فرمایشات کسی رفتن
خرده فرمایش