دیکشنری
مترجم
بپرس
فرماندهی کردن
معنی انگلیسی
:
command
دنبال کنید
مترادف ها
officer
(فعل)
افسر معین کردن، فرماندهی کردن
فارسی به عربی
ضابط
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها