فرمانداری

/farmAndAri/

مترادف فرمانداری: دارالحکومه، حکمرانی، والیگری

معنی انگلیسی:
governorship, governor's office or residence, governors office or residence

لغت نامه دهخدا

فرمانداری. [ ف َ ] ( حامص مرکب ) عمل فرماندار حکومت. اداره کردن شهر. || ( اِ مرکب ) اداره ای که فرماندار ریاست آن را به عهده دارد. از واحدهای استانداری و خود شامل چند واحد کوچکتر به نام بخشداری است.

فرهنگ فارسی

۱ - شغل فرماندار ۲ - ( اسم ) اداره ای که فرماندار با ماموران زیر دست خود در آن امور شهرستان رااداره کند . یا فرمانداری نظامی . ۱ - حکومت نظامی که در مواقع ضرورت در شهر ( یا شهرستان ) بر قرار شود ۲ - محل فرماندار نظامی .

فرهنگ عمید

۱. شغل و عمل فرماندار.
۲. (اسم ) محل کار فرماندار و کارمندان زیردست او.

مترادف ها

government (اسم)
حکومت، صلاحدید، دولت، فرمانداری، طرز حکومت هیئت دولت، عقل اختیار

فارسی به عربی

حکومة

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی فرمانداری از ریشه ی دو واژه ی فرماندار وی فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فرمانداریفرمانداریفرمانداریفرمانداریفرمانداری
governorship
Government house
منصب و یا ساختمان محل استقرار یک فرماندار گفته می شود. در ایران هر استان به چندین شهرستان تقسیم شده و شخص مسئول هر شهرستان را فرماندار می گویند. در معنی قدیمی تر و پیش از استقرار تقسیمات کشوری امروزی،
...
[مشاهده متن کامل]
به والیان واحدهای مختلف سیاسی که از سوی شاه یا خلیفه دارای فرمان والیگری بودند فرماندار گفته می شد. در آمریکا به مسئول یک ایالت فرماندار گفته می شود. واژه های انگلیسی governor و gubernatorial را در فارسی به فرماندار و فرمانداری بر می گردانند.

بپرس