فرمان پذیری

لغت نامه دهخدا

فرمان پذیری. [ ف َ مام ْ پ َ ] ( حامص مرکب ) فرمان برداری. اطاعت :
به سبق خدمت و فرمان پذیری بی چرا و چون
ملک را در وزارت چون نبی یار در غارم.
سوزنی.
به فرمان پذیری رقیبان شاه
به جای آوریدند فرمان شاه.
نظامی.
به هر آرزو کآوری در قیاس
به فرمان پذیری پذیرم سپاس.
نظامی.
به فرمان پذیری به هر کشوری
نشانم جداگانه فرمان بری.
نظامی.
رجوع به فرمان شود.

فرهنگ فارسی

قبول فرمان اطاعت .

فرهنگ عمید

اطاعت، قبول فرمان.

فرهنگستان زبان و ادب

{handling} [حمل ونقل هوایی] برداشت ذهنی هر فرد دربارۀ چگونگی پاسخ گویی هواگرد به فرمان ها

پیشنهاد کاربران

بپرس