[ویکی نور] محمد ولی میرزا فرمان فرماییان در سال 1310ق1271/ش متولد گردید. پدرش میرزا فرمان فرما، نوه عباس میزرا ولی عهد فتح علی شاه و مادرش عزت الدوله دختر مظفرالدین شاه و نوه دختری امیرکبیر بود. عبدالحسین میرزا و عزت الدوله صاحب شش فرزند پسر شدند. دو فرزند کوچکتر، در سنین نوجوانی درگذشتند و دیگران که محمد ولی میرزا نیز جزء آن هاست، سرنوشت های دگرگونه ای داشتند.
خاطرات محمد ولی میرزا هم منظم و هم نامنظم است. گاهی هر روز و بی فاصله، مطالبی را یادداشت کرده و گاهی وقفه ای چند روزه بین آن ها انداخته است. گاهی هم ناگهان رشته کلام را قطع کرده، از اکنون به گذشته رفته، جسته و گریخته چیزهایی به یاد آورده و آن ها را درهم و مغشوش نوشته است.
آنچه از نوشته های او به دست ما رسیده است، حدود چهل دفتر، در ابعاد مختلف جیبی، پاکتی، پالتویی، تحریری و خشتی می شود و قدیمی ترین آن ها، با شرح وقایع سفر فارس، از سال 1338ق1299/ش آغاز می گردد و بعد از آن، در سراسر عمرش، ادامه می یابد.
از شواهد برمی آید که محمد ولی میرزا، علاوه بر کیفیت دفترچه ها، در مورد نوع قلم نیز وسواس نداشته و با هرچه که دم دستش بوده، یادداشت هایش را می نوشته است. یادداشت هایی که با مداد نوشته شده اند، به مرور زمان کمرنگ تر و کمرنگ تر و در بعضی جاها محو و ناخوانا شده اند. یادداشتهایی که با خودنویس نوشته شده اند، در اثر رطوبت، در قسمت هایی پخش شده اند و اینک خواندن و بازنویسی آن ها دشوار است. او اهل پاکنویس و ویرایش یادداشت هایش نبوده و تنها در یکی دو مورد، کلمه ای را خط زده و به جایش کلمه دیگری ثبت کرده است.
کتاب سه جلدی «از روزگار رفته حکایت» از میان همان دفترها گلچین شده اند. نوشتن خاطرات، برای او که چندان اهل معاشرت نبود و از دیگران دوری می کرد، نوعی گفت وگوی درونی و مکالمه با خویشتن بود: «برای من که بیشتر با تنهایی به سر می برم، یک نوع عادت شده است که احساسات درونی خود را، که با هم نوعان کمتر در میان می گذارم، به رشته تحریر درمی آورم».
او مدت هشت سال در اروپا تحصیل کرد و در سال 1330ق1291/م به ایران بازگشت. در این زمان، پدرش والی غرب بود و مأموریت داشت سالار الدوله که در کردستان شورش کرده بود را سر جای خود بنشاند. او همراه پدرش به غرب رفت و نزد فرمانفرما با ظرایف و مخاطرات حکومت آشنا شد. نوشته های او درباره همگامی با پدرش بسیار خواندنی است.
خاطرات محمد ولی میرزا هم منظم و هم نامنظم است. گاهی هر روز و بی فاصله، مطالبی را یادداشت کرده و گاهی وقفه ای چند روزه بین آن ها انداخته است. گاهی هم ناگهان رشته کلام را قطع کرده، از اکنون به گذشته رفته، جسته و گریخته چیزهایی به یاد آورده و آن ها را درهم و مغشوش نوشته است.
آنچه از نوشته های او به دست ما رسیده است، حدود چهل دفتر، در ابعاد مختلف جیبی، پاکتی، پالتویی، تحریری و خشتی می شود و قدیمی ترین آن ها، با شرح وقایع سفر فارس، از سال 1338ق1299/ش آغاز می گردد و بعد از آن، در سراسر عمرش، ادامه می یابد.
از شواهد برمی آید که محمد ولی میرزا، علاوه بر کیفیت دفترچه ها، در مورد نوع قلم نیز وسواس نداشته و با هرچه که دم دستش بوده، یادداشت هایش را می نوشته است. یادداشت هایی که با مداد نوشته شده اند، به مرور زمان کمرنگ تر و کمرنگ تر و در بعضی جاها محو و ناخوانا شده اند. یادداشتهایی که با خودنویس نوشته شده اند، در اثر رطوبت، در قسمت هایی پخش شده اند و اینک خواندن و بازنویسی آن ها دشوار است. او اهل پاکنویس و ویرایش یادداشت هایش نبوده و تنها در یکی دو مورد، کلمه ای را خط زده و به جایش کلمه دیگری ثبت کرده است.
کتاب سه جلدی «از روزگار رفته حکایت» از میان همان دفترها گلچین شده اند. نوشتن خاطرات، برای او که چندان اهل معاشرت نبود و از دیگران دوری می کرد، نوعی گفت وگوی درونی و مکالمه با خویشتن بود: «برای من که بیشتر با تنهایی به سر می برم، یک نوع عادت شده است که احساسات درونی خود را، که با هم نوعان کمتر در میان می گذارم، به رشته تحریر درمی آورم».
او مدت هشت سال در اروپا تحصیل کرد و در سال 1330ق1291/م به ایران بازگشت. در این زمان، پدرش والی غرب بود و مأموریت داشت سالار الدوله که در کردستان شورش کرده بود را سر جای خود بنشاند. او همراه پدرش به غرب رفت و نزد فرمانفرما با ظرایف و مخاطرات حکومت آشنا شد. نوشته های او درباره همگامی با پدرش بسیار خواندنی است.
wikinoor: فرمان_فرماییان،_محمدولی