دیکشنری
مترجم
بپرس
فرمان رانی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
فرمان رانی. [ ف َ ] ( حامص مرکب ) فرمان روایی. فرماندهی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک