فرق گذاشتن


برابر پارسی: جداساختن

معنی انگلیسی:
distinguish, to make a distinction, to discriminate

لغت نامه دهخدا

فرق گذاشتن. [ ف َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) فرق کردن. تفاوت قائل شدن. به اختلاف و تفاوت دو چیز توجه یافتن. رجوع به فرق و فرق کردن شود.

فرهنگ فارسی

فرق کردن . تفاوت قائل شدن

واژه نامه بختیاریکا

تونی مونی کردن

مترادف ها

differentiation (اسم)
تفکیک، مشتق گیری، فرق گذاری، فرق گذاشتن، تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر

فارسی به عربی

میز

پیشنهاد کاربران

تمییز
بیت دو نفر فرق گذاشتن و متفاوت برخورد کردن
بین فرزندان تفاوت قایل شدن

بپرس