فرق داشتن


معنی انگلیسی:
vary

لغت نامه دهخدا

فرق داشتن. [ ف َ ت َ ] ( مص مرکب ) تفاوت داشتن.امتیاز داشتن چیزی از چیز دیگر. رجوع به فرق شود.

فرهنگ فارسی

تفاوت داشتن . امتیاز داشتن چیزی از چیز دیگر .

جدول کلمات

تباین

مترادف ها

vary (فعل)
تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون کردن، تغییر کردن، بی ثبات کردن، فرق داشتن، متنوع ساختن، تنوع دادن به

differ (فعل)
اختلاف داشتن، تفاوت داشتن، متمایز بودن، فرق داشتن

فارسی به عربی

اختلف

پیشنهاد کاربران

Be at odds with
مو زدن . [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) اختلاف بسیار جزئی داشتن ( معمولاً در جمله ٔ منفی استعمال شود ) : قیافه اش با قیافه ٔ او مو نمیزند، یعنی کوچکترین اختلافی ندارد. ( از یادداشت مؤلف ) . || در نهایت استقامت
...
[مشاهده متن کامل]
و راستی بودن . در استقامت اندک کجی نداشتن . در یک ردیف مستقیم قرار داشتن : رج آجرها که چیده است مو نمی زند، بر یک امتداد است . || در نهایت حساسیت بودن و جزئی اختلاف را نشان دادن چنانکه ترازوئی دقیق .

توفیر
مثقالی هفت صنار فرق داشتن=کنایه از بسیار متفاوت بودن، برتر بودن

بپرس