[ویکی فقه] تدبر در قرآن که در واقع یک نوع اندیشیدن در قرآن است با تفسیر قرآن تفاوت دارد.
«تدبر» از ریشه «دبر»، به معنی اندیشیدن در پشت و ماوراء امور می باشد که «ژرف اندیشی» و «عاقبت اندیشی» را نظر دارد که نتیجه اش «کشف حقایقی است که در ابتدای امر و نظر سطحی، به چشم نمی آمد». در «مفردات» می گوید: «التدبیر:» «التفکیر فی دبر الامور» که معنی «تدبر» چنین خواهد بود: «التفکر فی دبر الامور:» (اندیشیدن در پشت امور). «مختار الصحاح» می گوید: «التدبیر فی الامر:» «النظر الی ما تؤل الیه عاقبته»، و «التدبر:» «التفکر فیه». که «تدبیر:» «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبت امر به آن باز می گردد»، و «تدبر:» «تفکر در عاقبت امر» می باشد. «مصباح المنیر» می گوید: الدبر: خلاف القبل من کل شیء، و منه یقال لآخر الامر دبر و اصله ما ادبر عنه الانسان، و «تدبرته تدبرا:» «نظرت فی دبره و هو عاقبته و آخره» که «دبر» خلاف جلو از هر چیز می باشد و از این رو به آخر امر «دبر» گفته می شود و اصل آن، هر آنچه انسان از آن اعراض نماید و به آن پشت کند و «تدبرته تدبرا»، «در پشت آن با دقت نگریستم که عاقبت و آخر امر می باشد». در «مجمع البیان»، «اساس البلاغة»، «غریب القرآن» سجستانی (م ۳۳۰ هـ) و «مجمع مقاییس اللغه» معانی مشابهی آمده است.
فرق تدبر و تفکر
در فرق «تدبر و تفکر» ابی هلال عسکری در «فروق اللغویه» می گوید: «تدبر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در عواقب امور» می باشد، اما «تفکر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در دلائل امور» می باشد که «مجمع البیان» نیز همین نکته را ذکر می نماید: «التدبر تصرف القلب بالنظر الی العواقب، و التفکر تصرف القلب بالنظر الی الدلائل». پس «تدبر» به معنی «تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر» می باشد تا چهره باطن امور، جلوه گر شده عاقبتش برملا گردد؛ «کاوش در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر»، دو خصوصیت اساسی تدبر می باشد، اما «تفکر» اعم از «بررسی ظواهر و بواطن امور» و اعم از «بررسی علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن» می باشد چرا که تفکر به راهیابی ها و کشف مجهولها، بطور مطلق نظر دارد. (آیه ۸ سوره روم به نتایج و اهداف خلقت نظر دارد: «ا و لم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السماوات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمی». و آیه ۲۱۹ سوره بقره به اسباب و نتایج و ظاهر و باطن نظر دارد: «کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون فی الدنیا و الآخرة...») .تلاش برای کشف عاقبت امور، به ناچار انسان را از سطح به عمق می کشاند؛ این نکته در آیات تدبر خصوصا آیه ۸۲ نساء مورد نظر می باشد چرا که پی بردن به الهی بودن قرآن، نیاز به تعمق و ژرف اندیشی دارد و الا در نظر سطحی، آیات، مرکب از حروف و کلماتی است که عرب با آنها تکلم می نماید و تفاوتی در نظر سطحی و ابتدایی با کلام بشر ندارد، بیان نهج البلاغه نیز بر آن تاکید دارد که «خداوند اسلام را مغز قرار داد برای آنکه تدبر نماید»، «مغز» ماورای قشر و پوسته می باشد که با «تدبر» برملا می گردد.نکته دیگر آنکه «تدبر در قرآن» به «پی گیری سیر آیات، یکی پشت سر دیگری و دقت در باطن ارتباط آنها نیز نظر دارد، چرا که کشف انسجام و هماهنگی، و عدم وجود اختلاف، نیازمند پیگیری و بررسی آیات در یک سوره و آیات یک سوره با کل قرآن دارد تا معلوم گردد کتابی که در طول ۲۳ سال در فراز و نشیب های زندگی پیامبر در شرایط بسیار متفاوت از یکدیگر، مطرح گشته است نمی تواند ساخته و پرداخته ذهن بشر بلکه هر موجود مادی باشد که پیوسته محکوم به تغییر و تحول و حرکت از نقض به سوی کمال نسبی خویش هستند. پس در امر «تدبر در قرآن»، «کاوش و اندیشه در کشف مفاهیم و روابط ناپیدای موجود در هر یک از آیات و ارتباط آیات با یکدیگر و آن آیات با آیات دیگر سور قرآن» مدنظر می باشد.
فرق تدبر و تفسیر
با دقت نظر در آیات معلوم می گردد که «تدبر» غیر از «تفسیر مصطلح» می باشد و میان آن دو تفاوت های بارزی وجود دارد: الف: در «تدبر در قرآن» همه اقشار مردمی در هر رتبه از فهم و درک، و مراتب علمی و روحی که باشند، شرکت دارند و صرف بهره مندی از ترجمه، برای اصل تدبر کفایت می کند حال آنکه «تفسیر» به مجتهدین در فهم قرآن، اختصاص دارد که حداقل به «کلیدهای علمی تدبر» مجهز می باشند. نکته فوق در آیات دعوت به تدبر، به روشنی دیده می شود که عموم مردم حتی منافقین و مشرکین را مورد خطاب قرار می دهد: «ا فلم یدبروا القول ام جاءهم ما لم یات آباءهم الاولین». . «ا فلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها». . «ا فلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا». .ب: در «تدبر»، فکر و دل هر دو شرکت دارند لیکن «تفسیر» جریانی است فکری که لزوما، با جریان قلبی همراه نیست. ت: در «تدبر» ژرفای آیات و نتایج و پی آمدها و لوازم آیات مورد بررسی واقع می شود حال آنکه در «تفسیر» این مسائل لزوما پیگیری نمی شود. ث: در امر «تدبر» شخص خود را مخاطب آیات می بیند و درمان درد فکری و قلبی خویش می جوید اما در امر «تفسیر» مفسر خود را مبلغ و بیانگر آیات می شناسد، اگر چه خود را مخاطب آیات، نبیند بنابراین هر «تدبری» می تواند تبلیغ را در پی داشته باشد، لیکن هر «تفسیری» با جریان تدبر همراه نمی باشد. ج: «تدبر» یک جریانی روحی ـ فکری است که با قرائت آهنگین و یا استماع آیات، زمینه سازی شده با کاوش در آیات ادامه یافته، به استخراج داروی درد خویش و بکارگیری آن ختم می گردد که «قرائت» زمینه آن و «عمل» نتیجه آن می باشد (قرائت ـ فهم ـ عمل)؛ این مساله با توجه به حدیث معصوم (علیه السّلام) در توضیح معنی «حق تلاوت» به روشنی معلوم می گردد، حال آنکه در امر تفسیر «آن مقدمه و این نتیجه» الزامی نیست. ح: در تدبر، کافر و مشرک نیز شرکت دارند حال آنکه «تفسیر» به مسلمان آن هم مجتهدین، اختصاص دارد. خ: در بسیاری از موارد تدبر، رجوع به احادیث لزومی ندارد بلکه امکان ندارد چرا که به تخصص نیاز دارد بلکه گاهی اصلا معنی ندارد آنجا که متدبر در آیات، «شخص کافر و مشرک» باشد و می خواهد به حقیقت دست یابد، حال آنکه در «تفسیر»، رجوع به احادیث معصوم (علیه السّلام) امری اساسی و ضروری است و بدون احادیث و تسلط بر آنها، نمی توان به تفسیر پرداخت.
رابطه تدبر با تفسیر
...
«تدبر» از ریشه «دبر»، به معنی اندیشیدن در پشت و ماوراء امور می باشد که «ژرف اندیشی» و «عاقبت اندیشی» را نظر دارد که نتیجه اش «کشف حقایقی است که در ابتدای امر و نظر سطحی، به چشم نمی آمد». در «مفردات» می گوید: «التدبیر:» «التفکیر فی دبر الامور» که معنی «تدبر» چنین خواهد بود: «التفکر فی دبر الامور:» (اندیشیدن در پشت امور). «مختار الصحاح» می گوید: «التدبیر فی الامر:» «النظر الی ما تؤل الیه عاقبته»، و «التدبر:» «التفکر فیه». که «تدبیر:» «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبت امر به آن باز می گردد»، و «تدبر:» «تفکر در عاقبت امر» می باشد. «مصباح المنیر» می گوید: الدبر: خلاف القبل من کل شیء، و منه یقال لآخر الامر دبر و اصله ما ادبر عنه الانسان، و «تدبرته تدبرا:» «نظرت فی دبره و هو عاقبته و آخره» که «دبر» خلاف جلو از هر چیز می باشد و از این رو به آخر امر «دبر» گفته می شود و اصل آن، هر آنچه انسان از آن اعراض نماید و به آن پشت کند و «تدبرته تدبرا»، «در پشت آن با دقت نگریستم که عاقبت و آخر امر می باشد». در «مجمع البیان»، «اساس البلاغة»، «غریب القرآن» سجستانی (م ۳۳۰ هـ) و «مجمع مقاییس اللغه» معانی مشابهی آمده است.
فرق تدبر و تفکر
در فرق «تدبر و تفکر» ابی هلال عسکری در «فروق اللغویه» می گوید: «تدبر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در عواقب امور» می باشد، اما «تفکر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در دلائل امور» می باشد که «مجمع البیان» نیز همین نکته را ذکر می نماید: «التدبر تصرف القلب بالنظر الی العواقب، و التفکر تصرف القلب بالنظر الی الدلائل». پس «تدبر» به معنی «تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر» می باشد تا چهره باطن امور، جلوه گر شده عاقبتش برملا گردد؛ «کاوش در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر»، دو خصوصیت اساسی تدبر می باشد، اما «تفکر» اعم از «بررسی ظواهر و بواطن امور» و اعم از «بررسی علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن» می باشد چرا که تفکر به راهیابی ها و کشف مجهولها، بطور مطلق نظر دارد. (آیه ۸ سوره روم به نتایج و اهداف خلقت نظر دارد: «ا و لم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السماوات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمی». و آیه ۲۱۹ سوره بقره به اسباب و نتایج و ظاهر و باطن نظر دارد: «کذلک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون فی الدنیا و الآخرة...») .تلاش برای کشف عاقبت امور، به ناچار انسان را از سطح به عمق می کشاند؛ این نکته در آیات تدبر خصوصا آیه ۸۲ نساء مورد نظر می باشد چرا که پی بردن به الهی بودن قرآن، نیاز به تعمق و ژرف اندیشی دارد و الا در نظر سطحی، آیات، مرکب از حروف و کلماتی است که عرب با آنها تکلم می نماید و تفاوتی در نظر سطحی و ابتدایی با کلام بشر ندارد، بیان نهج البلاغه نیز بر آن تاکید دارد که «خداوند اسلام را مغز قرار داد برای آنکه تدبر نماید»، «مغز» ماورای قشر و پوسته می باشد که با «تدبر» برملا می گردد.نکته دیگر آنکه «تدبر در قرآن» به «پی گیری سیر آیات، یکی پشت سر دیگری و دقت در باطن ارتباط آنها نیز نظر دارد، چرا که کشف انسجام و هماهنگی، و عدم وجود اختلاف، نیازمند پیگیری و بررسی آیات در یک سوره و آیات یک سوره با کل قرآن دارد تا معلوم گردد کتابی که در طول ۲۳ سال در فراز و نشیب های زندگی پیامبر در شرایط بسیار متفاوت از یکدیگر، مطرح گشته است نمی تواند ساخته و پرداخته ذهن بشر بلکه هر موجود مادی باشد که پیوسته محکوم به تغییر و تحول و حرکت از نقض به سوی کمال نسبی خویش هستند. پس در امر «تدبر در قرآن»، «کاوش و اندیشه در کشف مفاهیم و روابط ناپیدای موجود در هر یک از آیات و ارتباط آیات با یکدیگر و آن آیات با آیات دیگر سور قرآن» مدنظر می باشد.
فرق تدبر و تفسیر
با دقت نظر در آیات معلوم می گردد که «تدبر» غیر از «تفسیر مصطلح» می باشد و میان آن دو تفاوت های بارزی وجود دارد: الف: در «تدبر در قرآن» همه اقشار مردمی در هر رتبه از فهم و درک، و مراتب علمی و روحی که باشند، شرکت دارند و صرف بهره مندی از ترجمه، برای اصل تدبر کفایت می کند حال آنکه «تفسیر» به مجتهدین در فهم قرآن، اختصاص دارد که حداقل به «کلیدهای علمی تدبر» مجهز می باشند. نکته فوق در آیات دعوت به تدبر، به روشنی دیده می شود که عموم مردم حتی منافقین و مشرکین را مورد خطاب قرار می دهد: «ا فلم یدبروا القول ام جاءهم ما لم یات آباءهم الاولین». . «ا فلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها». . «ا فلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا». .ب: در «تدبر»، فکر و دل هر دو شرکت دارند لیکن «تفسیر» جریانی است فکری که لزوما، با جریان قلبی همراه نیست. ت: در «تدبر» ژرفای آیات و نتایج و پی آمدها و لوازم آیات مورد بررسی واقع می شود حال آنکه در «تفسیر» این مسائل لزوما پیگیری نمی شود. ث: در امر «تدبر» شخص خود را مخاطب آیات می بیند و درمان درد فکری و قلبی خویش می جوید اما در امر «تفسیر» مفسر خود را مبلغ و بیانگر آیات می شناسد، اگر چه خود را مخاطب آیات، نبیند بنابراین هر «تدبری» می تواند تبلیغ را در پی داشته باشد، لیکن هر «تفسیری» با جریان تدبر همراه نمی باشد. ج: «تدبر» یک جریانی روحی ـ فکری است که با قرائت آهنگین و یا استماع آیات، زمینه سازی شده با کاوش در آیات ادامه یافته، به استخراج داروی درد خویش و بکارگیری آن ختم می گردد که «قرائت» زمینه آن و «عمل» نتیجه آن می باشد (قرائت ـ فهم ـ عمل)؛ این مساله با توجه به حدیث معصوم (علیه السّلام) در توضیح معنی «حق تلاوت» به روشنی معلوم می گردد، حال آنکه در امر تفسیر «آن مقدمه و این نتیجه» الزامی نیست. ح: در تدبر، کافر و مشرک نیز شرکت دارند حال آنکه «تفسیر» به مسلمان آن هم مجتهدین، اختصاص دارد. خ: در بسیاری از موارد تدبر، رجوع به احادیث لزومی ندارد بلکه امکان ندارد چرا که به تخصص نیاز دارد بلکه گاهی اصلا معنی ندارد آنجا که متدبر در آیات، «شخص کافر و مشرک» باشد و می خواهد به حقیقت دست یابد، حال آنکه در «تفسیر»، رجوع به احادیث معصوم (علیه السّلام) امری اساسی و ضروری است و بدون احادیث و تسلط بر آنها، نمی توان به تفسیر پرداخت.
رابطه تدبر با تفسیر
...
wikifeqh: فرق_تدبر_و_تفسیر