فرفره

/ferfere/

معنی انگلیسی:
gyration, pinwheel, top, whirligig

لغت نامه دهخدا

( فرفرة ) فرفرة. [ ف َ ف َ رَ ]( ع مص ) بانگ و فریاد کردن کسی. ( منتهی الارب ). || دریدن گرگ گوسپند را. ( اقرب الموارد ). || آمیختن سخن را و فزودن. || شکستن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بریدن. ( منتهی الارب ). || جنبانیدن چیزی را. || فشاندن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دررسیدن ناموس کسی را و دریدن. ( منتهی الارب ). فرفر زید عَمْراً؛ نال منه و خرق عرضه. ( اقرب الموارد ). || افشاندن شتر اندام را. || گام نزدیک نهادن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سبک گشتن. || چست گردیدن. || به کام لگام دندان زدن اسب و سر جنبانیدن. || جنبانیدن اسب لگام را تا سر خود از آن به درآورد. ( اقرب الموارد ). || مرکب فرفار ساختن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرفره.[ ف َ ف َ / ف ِ ف ِ رَ / رِ ] ( اِ ) فرفر که زود و تعجیل و شتاب در کارها و گفته ها و نوشته ها باشد. || چرمی مدور که اطفال ریسمانی در آن گذارند و درکشاکش آورند. ( برهان ). هر بازیچه که با کشیدن یا به کمک باد بچرخد. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
با بی قرار دهر مجوی ای پسر قرار
عمرت مده به باد به افسون و فرفره.
ناصرخسرو.
رجوع به فرفر و فرفروک شود. || بادزن را نیز گویند. || کاغذپاره ای را هم گفته اند که طفلان بر چوبی تعبیه کنند و به دست گیرند و رو به باد بایستند تا باد آن را به گردش درآورد. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

هرچیزسبک وپره دارکه بقوه باددورخودبچرخد، بادفر، فرفروک هم گفته اند
۱ - کاغذ پاره ای که بر سر چوبی تعبیه کنند و کودکان بدست گرفته رو به باد ایستند تا باد آن را به گردش در آورد .
بانگ و فریاد کردن کسی . یا دریدن گرگ گوسپند را .

فرهنگ معین

(فِ فِ رِ )(اِ. )هر چیز سبک و پردار که توسط باد دور خود بچرخد،بادفر و فرفروک نیز گفته اند.

فرهنگ عمید

نوعی اسباب بازی کاغذی سبک و پره دار که بر اثر جریان باد دور خود می چرخد، بادفر: با بی قرار دهر مجوی ای پسر قرار / عمرت مده به باد به افسون و فرفره (ناصرخسرو۱: ۴۳۰ ).

فرهنگستان زبان و ادب

{top} [فیزیک] ← چرخنده

گویش مازنی

/fer fere/ فرفره – وسیله ای برای کلاف کردن نخ - دستگاهی که دانه های پنبه را از آن جدا کنند

جدول کلمات

بادزن

مترادف ها

top (اسم)
اوج، سر، قله، بالا، نوک، تپه، راس، رویه، فرق، روپوش، فرق سر، رو، فرفره، تاپ، کروک، درجه یک فوقانی

whirligig (اسم)
چرخک، فرفره، تصور واهی، فرموک، گرش

gig (اسم)
شوخی، نیزه، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، ادم غریب، قایق پارویی سریع السیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب و خنده دار

spinner (اسم)
فرفره، عنکبوتی که تار میتند، ریسنده، نخ ریس، نختاب، کارگر یا ماشین نخ ریسی

فارسی به عربی

حفلة , دورة

پیشنهاد کاربران

اجازه بدهید مرحله به مرحله بررسی کنیم و با منابع معتبر پاسخ علمی بدهیم:
- - -
۱. واژه �فرفره� در فارسی
�فرفره� در فارسی میانه ( پهلوی ) به صورت palpalag / parparag و در متون فارسی کهن به شکل �فرفرک� و �فرفره� آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

📚 ( Dehkhoda, Loghatnameh, ذیل "فرفره" Henning, Mitteliranische W�rter, 1958 ) .
این واژه از ریشه ی پارسی باستان و اوستایی �*par - / fra - � به معنی �چرخیدن، پرزدن، گردیدن� گرفته شده است.
📚 ( Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen, Bd. II, 1996 ) .
🔹 بنابراین �فرفره� در اصل یک واژه ایرانی است که از ریشه ی par - = �پریدن، چرخیدن� ساخته شده و در فارسی امروز به معنای وسیله ی چرخان کودکان به کار می رود.
- - -
۲. ادعای ریشه ی ترکی از �فیراماق�
در ترکی فعل fırlamak ( از �fır - � = چرخیدن ) به معنی �چرخیدن، پرتاب شدن� وجود دارد.
این فعل وام واژه ای است که از فارسی/ایرانی وارد ترکی شده، نه برعکس. در ترکی قدیم ( متون اوغوزی کهن و دیوان لغات الترک کاشغری ) چنین واژه ای به شکل �fır - � ثبت نشده است.
📚 ( Clauson, An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth - Century Turkish, 1972 ) .
🔹 کاشغری در قرن ۱۱م که مهم ترین منبع زبان ترکی باستان است، واژه ای مانند �فرفره� یا �فیراماق� ندارد. این خودش نشان می دهد که �فرفره� ریشه ترکی ندارد.
- - -
۳. ساخت واژه در فارسی
در فارسی ساخت های تکراری مثل فرفره، سرسره، ترتره، قلقل بسیار رایج است که برای نشان دادن حرکت تند یا صدا به کار می رود.
�فرفره� هم با تکرار فر/پر ساخته شده، درست همانند �پرپر زدن�.
📚 ( دکتر احمد تفضلی، تاریخ زبان فارسی، ص ۱۱۲ ) .
- - -
۴. دربارهٔ �شاهمرسی�
�لغت نامه شاهمرسی� منبع علمی شناخته شده ای در زبان شناسی تاریخی نیست و بیشتر کتاب های عامیانه دارد. منابع معتبر در این حوزه دهخدا، برهان قاطع، لغت نامه معین و فرهنگ های زبان های ایرانی ( مانند Mackenzie, A Concise Pahlavi Dictionary ) هستند.
- - -
✅ نتیجه:
�فرفره� واژه ای ایرانی ( فارسی میانه و اوستایی ) است و از ریشه ی par - / fra - ( چرخیدن ) گرفته شده.
فعل ترکی �fırlamak / fırmaq� متأثر از فارسی است و دیرتر پدید آمده.
هیچ سندی در منابع ترکی باستان برای �فرفره� یا �فیراماق� وجود ندارد.
- - -

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
فرفرهفرفرهفرفرهفرفره
درباره فرفره نمیدونم
شاید ترکی باشه ( بله من اگه واژه ای ترکی باشه هوچی بازی در نمیارم که بدزدمش! )
اما سیاست این آیت الله سرور واقعا عالیه
۵تا حرف راست میزنه تا باور بشه بعد ۱۰تا دروغ میاره
...
[مشاهده متن کامل]

آره میلیاردها هندو اروپایی زبان برادر رو از ترکی گرفتن
قبلش نمیدونستن برادر چیه بجاش زوزه می کشیدن تا برادرشونو صدا کنن
هرچی بر داره ترکیه😂
لابد bar و brown و bread و break انگلیسی هم ترکیه
برزیل و بریتانیا هم لابد ترکیه
یاشاسین تورچای باراتانایا🤡🤡🤡

همانطور ک هدوست خوبمون جناب مهدی کشاورز گفتن فرفره علاوه بر موارد گفته شده ایشان میتواند به موارد زیر نیز اشاره داشته باشد
1 - فِر و حرکت مارپیچ و دورانی
2 - فُر = فور / فوران - - > فوریت که اشاره به حرکت تند و زود دارد
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین هم در بالا رفتن / دوران / سرعت و تندی میتوان ریشه های آنرا دید

کلمه �فِر �به معنای خروج ناگهانی، حرکت چرخشی و پرتاب کمانی است. تکرار و ترکیب کلمه �فِر � بخصوص وقتی که با عامل سرعت همراه باشد، فِرفِره نامیده می شود.
آدم کشته مرده ی چیم و چرایی های کاربر سرور می شود!:
چون قَره ترکی است به ناچار قرقره هم ترکی است پس فرفره و کرکره و. . هم ترکی است!!!
قره= سیاه، به ناگزیر قرقره= سیاهِ سیاه؛ پیوندش با قرقره چیست؟
...
[مشاهده متن کامل]

- ما دیگه کاری به این کاراش نداریم.
ریشه ی واژه ی قرقره را نمی دانم لیک بیگمان هیچ پیوندی به قره=سیاه ندارد شاید واژه ی قرقره دگردیسیده از [گِردگَرد] باشد به چم [گرد گردنده، دور زننده]:
چرا چون آسیاب گردگردی/بیاکنده به آب و باد گردی.
فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین
چو چرخ است کردارشان گردگرد/یکی شاد از ایشان یکی پر ز درد.
اسدی توسی
قرقره در گویش لرها و بختیاری ها [گَرگَر] نامیده می شود و به آویزبر ( تله کابین ) های دستی که برای گذر از رودها و دره ها به کار می رود نیز گفته می شود پس به گمان فراوان قرقره همان گِردگَرد است.
-
واژه ی کرکره نیز در بنیاد [گره گره] است، کرکره، تخته های باریک و بلندی ست که در گذشته با بند و به یاری گره های فراوانی به هم بسته می شده اند؛
این واژه در گذر زمان این دگرش را به خود دیده:
گره گره - گرگره، کرکره
-
واژه ی سُرسُره هم که از بنواژه ی سُریدن برگیری شده.

در پاسخ به جناب سعید سرور :
1 - همانگونه که دوست گرامی مهدی کشاورز نوشته اند فرفره از پرپره فارسی گرفته شده است .
2 - ترجمه هر زبانی به زبان دیگر مفهوم واقعی آن زبان را درست نشان نمی دهد چرا که اگر به ریشه ترجمه دقت کنیم می بینیم که از �رجم� یعنی سنگ زدن گرفته شده است و می رساند که ترجمه کردن همانند سنگ انداختن می باشد و شاید به هدف نخورد.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - استاد شهریار می فرماید :
فلک یک چند ایران را اسیرِ ترک و تازی کرد
در ایران خوانِ یغما دید تازی، ترک تازی کرد
وطن خواهی در ایران خانمان بر دوش شد چندی
بهه جز در سینه ها آتشکده خاموش شد چندی
چو از شهنامه، فردوسی چو رعدی در خروش آمد
به تن ایرانیان را خونِ ملیت به جوش آمد
زبانِ پارسی گویا شد و تازی خموش آمد
زِ کنجِ خلوتِ دل، اهرمن رفت و سروش آمد
4 - من از نوشته های شما دریافتم که شما به زبان ترکی تسلط ندارید و چندین واژه را نادرست معنی نموده اید که من درست آنها را در زیر می آورم :
سوردوم =راندم - آنلاشدیم =تفاوق نمودم - سارسیدیم =لرزیدم - گومدوم=دفن کردم - وازگشتیم=بی خیال شدم - قایردیم =درست کردم - پوزدوم=خراب کردم - چیرپدیم=زدم - کستیم =بریدم - ایستدیم=خواستم
ترس و بخشش نیز واژگانی فارسی هستند که حتی اتیمولوژی ترور نشان می دهد که از ترس فارسی گرفته شده است .
5 - کارا در اصل به معنای بزرگ است و در زبان استانبولی از واژه فارسی سیاه استفاده می نمایند
ولی چون بعدها از واژه بویوک ( ترکی شده بزرگ ) استفاده نمودند این واژه را جایگزین سیاه کردند .

فرفره دگردیسیده واژه ی پرپره است،
در زبانهای ایرانی نام های [پرپرو، فرفرو، پرپروک، فرفروک، پرپرک و. . ] به پروانه های کوچک و شب پره ها گفته می شود که در شب به گرد چراغ می گردند.
از روی همین چرخشِ پرپرو/فرفرو/فرفروک ها، بازیچه چرخان کودکان هم نام فرفره به خود یافته که در برخی شهرها پرپره و پرپرک هم نامیده می شود که همان فرفره ی چوبی است که با چرخش دسته ی آن میان دو انگشت، روی زمین می چرخد.
...
[مشاهده متن کامل]

به فرفره های کاغذی که با نیروی باد می چرخد به جز نام فرفره، در گذشته [بادپر، بادفر، بادبر] نیز نامیده می شد:
چرخ نارنج گون چو بازیچه/در کف هفت طفل جان شکر است
به دو خیط ملون شب و روز/در کشاکش بسان بادفر است.
خاقانی ( سده ی ششم )
همانگونه که نمایان است همه ی این واژگان برگرفته از واژه ی "پر" استند.
بدینگونه در پارسی به موی پیچنده، فرفری گفته می شود که نشانگر پیچان بودن آن همچو فرفره است.

در پاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/:
اینکه در زبانِ پارسی ما دو کاربرد برایِ {خوردن} داریم، نشان می دهد که {مونتاژ} شده است؟
چه کسی می گوید که {خوردن} تنها می تواند یک کاربرد داشته باشد؟ در هر زبانی یک واژه می تواند چندین کاربرد داشته باشد، مگر {خوردن} تنها نشان دهنده یِ {چیزی را در دهان گذاشتن و بلعیدن} است؟
...
[مشاهده متن کامل]

شما باز هم داری گفته خود را بازگو ( =تکرار ) می کنی، بی آنکه پاسخ بدهی!
یک پرسش دارم:این چیزهایی که می گویی که زبانِ پارسی برای میانجی گری ساخته شده بوده، آیا زبان شناسی آن را گفته؟
من می توانم بسیار بسیار برایِ تو زبان شناسی و نوشته هایشان بیاورم تا گفته های تو را رد کند. تو چه داری؟ تنها باید از زبان شناس باشد، در نوشته هایش ( برای نمونه مقاله ها یا کتاب ها ) .
بِدرود!

درپاسخ به کاربرِ /SAEED SARVAR/:
هعی.
چرا میخواهی فرار کنی؟ برای نِمونه هنگامی که می گوییم {سر در آوردن}، آیا اینجا برابرِ {سر را در آوردن} است؟ نه!
اینجا هم {فر خوردن} برابر {فر را خوردن} نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

از این دسته واژگان بسیار داریم. برای نمونه {نیش زدن}، آیا اینجا برابرِ {نیش را زدن} است؟
مگر {فر} در {فر خوردن} مفعول است که آن را برابرِ {فر را خوردن} می گیری؟
ویلی خیلی زیبا چیزهایی را می گویی که یک گیری داده باشی!میخواهی کم بیاوری!
بِدرود!

#فرفره
تازی شده واژه پارپاره و پرپره است.
ایران باستان : *parn�m. پرنام
اوستایی: parəna پارنا
پارسی نو: *perH - پر
این واژه از آنجایی که فرفره از پاره کردن و پارپاره نمودن برگ درست میشود به آن پارپاره یا فرفره گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه به زبان اروپاییان راه یافته و به ریخت
انگلیسی: fern سرخس ( برگ های درخت سرخس پرپر می باشد از این رو به آن فرن fern گویند )
پر”, in�Rekhta Dictionary�[Urdu dictionary with meanings in Hindi & English], Noida, India: Rekhta Foundation, 2023.
🦋🦋🦋🦋🦋
کانال ایران باستان در ایتا
@iranaryan
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
این واژه به هیچ شکلی تورکی است از ریشه اریایی و ایران باستان است و در ان زمان ترکان وجود خارجی نداشتند

بادفر
فِرفِرو/ در گویش شهرستان بهاباد به فرفره گفته می شود. اصطلاح ( مثل فرفرو ) برای ویژگی فردی بکار می رود که کار یا کارها را به سرعت انجام می دهد و خیلی فرز و تند است.
انواع فرفره :
1. کاغذی
2. چوبی
3. بی قراری
فرفره از نظر کارکرد دو نوع است: نوع اول که از کاغذ رنکی یا ساده به صورت پره دار درست شده و با وزش باد، حول یک سنجاق ته گرد یا میخ نازک می چرخد و نوع دوم به شکل مخروط از چوب یا پلاستیک خشک ساخته می شود . نوع چوبی آن دارای نوک فلزی است و با پیچاندن طنابی نازک بر دور آن و با کشیدن طناب و رها کردن فرفره بر روی زمین می چرخد. نوع پلاستیکی آن تو خالی است و یک محور در داخل خود دارد که طناب دور آن می پیچد و با کشیدن طناب و رها شدن فرفره روی زمین می چرخد و نوک فلزی ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

فرفره چوبی به ترکی، " مازالاق " و در خسروشاه آذربایجان " مازاراق " ( با تلفظ مازاراخ ) نامیده می شود. فرفره های غیرچوبی و کاغذی و . . . را معمولاً " فیرفیرا " می گویند
در خسروشاه به مازاراق هایی که دارای نوک تیز فلزی و جنس چوبی محکم است، " قارقا میل " و به مازاراق هایی که نوک فلزی تیزی ندارند و چوبشان چندان محکم نیست و بزودی زخمی شده یا شکسته می شوند، " دوگمه میل " گفته می شود.
دو نوع مازاراق بازی در خسروشاه وجود داشته است:
1 - موشاموش: در زمین خاکی سفت دایره ای می کشیدند یک نفر به قید قرعه مازاراق خود را وسط دایره می گذاشت بچه های دیگر به نوبت مازاراق خود را در داخل دایره به چرخش در می آوردند و لازم بود مازاراق را در حال چرخش به کف دست خود هدایت کرده و سپس با مازاراق وسط دایر برخورد می داد و پس از برخورد نیز لازم بود مازاراق حد اقل برای لحظه ای بچرخد.
2 - قاققیدی: مانند بازی نوع اول است ولی در این نوع بازی لازم است هر یک از بازی کنان حین چرخاندن مازاراق ابتدا مازاراق شان با مازاراق وسط دایره برخورد و زخمی به آن وارد می کرد و در ادامه روی زمین می چرخید. در این نوع بازی اتفاق می افتاد که مازاراق روی زمین در اثر برخورد مازاراق های دیگر دو قسمت می شد.
بعضی از کودکان در مازاراق های خود سوراخ هایی ایجاد می کردند که هنگام چرخش مازاراق مانند سوت عمل می کرد و تولید صدا می نمود.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)