فرغست

لغت نامه دهخدا

فرغست. [ ف َ غ َ] ( اِ ) گیاهی باشد که بپزند و بخورند. و پارسیانش سبزه گویند. ( اسدی ). برغست. ( یادداشت به خط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

گیاهی باشد که بپزند و بخورند و پارسیانش سبزه گویند .

فرهنگ عمید

= برغست۱

پیشنهاد کاربران

ای میر شاعرانت همه راژ اند
من ژاژ نی ولیکن فرغستم
ربنجی

بپرس