فرغار کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خیسانیدن. ( یادداشت به خط مؤلف ) : بگیرند زردآلوی کشته و... و یک شب در آب فرغار کنند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به فرغر و فرغرده و فرغاریدن شود.